- احزان
- جمع حزن، اندوه ومصیبت ها
معنی احزان - جستجوی لغت در جدول جو
- احزان
- حزن ها، اندوه ها، دلتنگی ها، جمع واژۀ حزن
- احزان
- جمع حزن و حزن، غم ها و اندوه ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حضن، کناره ها
نگاهدا شتن، استوار کردن
خوبی، نیکی، بخشش
جمع حزب، گروه ها، فوجها
جمع حین، زمانها گاهان جمع حین وقتها زمانها یا در احیان. گاهگاه احیانا
یگان یگان
جمع حتن، برابران، همتایان، هماوردان
کم بها
نکویی، نکوکاری
گروه ها
جمع وزن، سنگینی ها، اندازه ها سنجه ها سنگ ها جمع وزن: سنگینیها وزنها. یا اوزان و مقیاسها و مقادیر. سنگ و اندازه و نرخ، بناها، سازی است از ذوات الاوتار که کاسه و سطح آن کشیده و بلند است
وزن، در موسیقی نوعی ساز زهی که بر روی کاسۀ بزرگ آن پوست کشیده می شد
نیکی کردن، نیکی، نیکوکاری
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، دهشت، داشات، داد و دهش، فغیاز، منحت، جود، عتق، سماحت، داشن، بغیاز، داشاد، عطیّه، برمغاز، اعطا، بذل، جدوا، صفد
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، دهشت، داشات، داد و دهش، فغیاز، منحت، جود، عتق، سماحت، داشن، بغیاز، داشاد، عطیّه، برمغاز، اعطا، بذل، جدوا، صفد
حین ها، وقتها، هنگامها، روزگاران، جمع واژۀ حین
حزب، سی و سومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۳ آیه
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
استوار و محکم کردن، نگه داشتن نفس از انجام کار بد، شوی کردن زن، زن گرفتن مرد، زن و مردی که به عقد دائم در آمده باشند که مرد «محصن» و به زن «محصنه» گویند
جمع حزب، گروه ها، دسته ها، گروه های کافران، شامل برخی از قبایل عرب، مانند قریش، غطفان و بنی قریظه، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند، هر گروه سیاسی که مرام و مسلک ویژه خود را دارد
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه
ازدواج کردن، در فقه حالت مرد یا زنی که با همسر خود نزدیکی کرده باشد
ویژگی آنچه قیمتش از نرخ روز کمتر باشد، کم بها، برای مثال نرخ متاعی که فراوان بود / گر به مثل جان بود ارزان بود (جامی۳ - ۵۰۰) ، کنایه از بی ارزش، بی مقدار
Cheap, Cheaply, Inexpensive
дешевый , дешево , недорогой
billig, günstig
дешевий , дешево , недорогий
tani, tanio
便宜的 , 便宜地
barato, de maneira barata
economico, a buon mercato
barato, de manera barata, económico