آزمند گشن شدن مادیان و جز آن. ایداق. (تاج المصادر بیهقی). نر خواستن ماده خر و اسب مادیان. آزمند گشن گردیدن ماده اسب و مانند آن. (منتهی الارب) ، بر رأی و دانش خود تکیه کردن، راست ایستادن
آزمند گشن شدن مادیان و جز آن. ایداق. (تاج المصادر بیهقی). نر خواستن ماده خر و اسب مادیان. آزمند گشن گردیدن ماده اسب و مانند آن. (منتهی الارب) ، بر رأی و دانش خود تکیه کردن، راست ایستادن
تمام رسیدن و دراز گردیدن موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دراز شدن و بکمال رسیدن موی. و منه: قامت ترائیک مغدودنا. (از اقرب الموارد). دراز شدن موی. (المصادر زوزنی) ، جمع واژۀ غرض، بمعنی نشانۀ تیر و خواست و آهنگ. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به غرض شود، مأخوذ از تازی. غرضها. خواهشها. آرزوها. مرادها. اراده ها. قصدها. نیت ها. مقصودها. نتیجه ها و فائده ها. (ناظم الاطباء) : رسولی باید فرستاد و نامه ای نبشت بحضرت تا به اغراض وی واقف گردیم و آنچه رای واجب کند بفرمائیم. (تاریخ بیهقی ص 558). امیر گفت اغراض دیگر است. (تاریخ بیهقی ص 454). چون اغراض حاصل شد لشکرهای ما از آب بگذردو دست با لشکرهای سلطان یکی کنند و آتش این فتنه نشانده آید. (تاریخ بیهقی ص 519). چون دستوری یابد آن را عرض کند و مشافهۀ دیگر است با وی در بابی مهم تر که اگر اندر آن باب سخن نرود، عرضه نکند و پس اگر رود، ناچار عرضه کند تا اغراض بحاصل شود. (تاریخ بیهقی ص 209). فکر اصحاب اغراض... بی اثر نباشد. (کلیله و دمنه). آن چهار که مطلوبست بدین اغراض و بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده. (کلیله و دمنه). و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد. (کلیله و دمنه). و مقرر است که دوستی تو با من ازبرای این اغراض بود. (کلیله و دمنه). - اغراض شخصی، مقاصد شخصی. - اغراض نفسانی، آرزو و خواهشی که از روی هوا و خواهش نفس باشد. (ناظم الاطباء). ، در تداول امروز، دشمنی ها. قصدهای بد
تمام رسیدن و دراز گردیدن موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دراز شدن و بکمال رسیدن موی. و منه: قامت ترائیک مغدودنا. (از اقرب الموارد). دراز شدن موی. (المصادر زوزنی) ، جَمعِ واژۀ غَرَض، بمعنی نشانۀ تیر و خواست و آهنگ. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به غرض شود، مأخوذ از تازی. غرضها. خواهشها. آرزوها. مرادها. اراده ها. قصدها. نیت ها. مقصودها. نتیجه ها و فائده ها. (ناظم الاطباء) : رسولی باید فرستاد و نامه ای نبشت بحضرت تا به اغراض وی واقف گردیم و آنچه رای واجب کند بفرمائیم. (تاریخ بیهقی ص 558). امیر گفت اغراض دیگر است. (تاریخ بیهقی ص 454). چون اغراض حاصل شد لشکرهای ما از آب بگذردو دست با لشکرهای سلطان یکی کنند و آتش این فتنه نشانده آید. (تاریخ بیهقی ص 519). چون دستوری یابد آن را عرض کند و مشافهۀ دیگر است با وی در بابی مهم تر که اگر اندر آن باب سخن نرود، عرضه نکند و پس اگر رود، ناچار عرضه کند تا اغراض بحاصل شود. (تاریخ بیهقی ص 209). فکر اصحاب اغراض... بی اثر نباشد. (کلیله و دمنه). آن چهار که مطلوبست بدین اغراض و بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده. (کلیله و دمنه). و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد. (کلیله و دمنه). و مقرر است که دوستی تو با من ازبرای این اغراض بود. (کلیله و دمنه). - اغراض شخصی، مقاصد شخصی. - اغراض نفسانی، آرزو و خواهشی که از روی هوا و خواهش نفس باشد. (ناظم الاطباء). ، در تداول امروز، دشمنی ها. قصدهای بد
گردچیزی درآمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). احاطه کردن، رگی است در ذراع، شدت و سختی، بر یک جانب راه رونده، هر حیوان که یک خصیه داشته باشد، چپه دست. مؤنث: حدباء. (منتهی الارب). ج، حدب. (مهذب الاسماء)
گردچیزی درآمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). احاطه کردن، رگی است در ذِراع، شدت و سختی، بر یک جانب راه رونده، هر حیوان که یک خصیه داشته باشد، چپه دست. مؤنث: حَدْباء. (منتهی الارب). ج، حُدْب. (مهذب الاسماء)