- احد
- پیمان بستن، یکی، یگانه ای که تصور دومی وغیر برای او نیست
معنی احد - جستجوی لغت در جدول جو
- احد (پسرانه)
- یگانه، یکتا، از نامهای خداوند
- احد
- یکتا، یگانه
- احد
- برنده تر، تندتر، تیزتر
- احد
- یک، یکی، از نام های خداوند، یگانه، یکتا
- احد ((اَ حَ))
- یکی، یک، یگانه، یکتا، یکم، یکی از نام های خدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هیچکس، کسی
کژ میان
کر پشت کج پشت کج پشت کوژ مرد کوژپشت آنکه سینه اش فرو شده و پشتش بر آمده باشد
هیچ کسی
مؤنث واژۀ احد، یک، یکی
ویژگی کسی که سینه اش فرورفته و پشتش برآمده است، گوژپشت، برای مثال بس مبارز که زیر گرز تو کرد / پشت چون پشت مردم احدب (فرخی - ۱۴)
یکا، یگانه، یکتا، بخش، یگان
انکار کننده
یگانه شدن یگانستن تاخر پس افتادن باز پس آمدن دنبال افتادن پس ماندن عقب ماندگی مقابل تقدم، پس افتادگی عقب افتادگی، جمع تاخرات. یا تقدم و تاخر. پس و پیش بودن پیشی و پسی
انکار کننده، کسی که با علم، حق کسی را انکار می کند
اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
گور سنگدار، گور کن قبرکن گورکن لحد ساز: عاقلان بینی بشادی بهر آن در هرمکان لاحدان بینی برنج از بهر این در هر دیار. (سنائی لغ) قبرکن، لحد ساز
یگانه، یکتا، بینظیر، تنها
((حِ))
فرهنگ فارسی معین
یک، یکی، یگانه، یکتا، مجموعه افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند، یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دوره دانشگاهی
دائم، همیشگی
ستوده تر
جمع حلم ، بردباریها سکونها وقارها، عقل ها،جمع حلم : خوابها خوابهای شیطانی خوابهای شوریده که آنرا نتوان تعبیر کرد،جمع حلیم بردباران
حل گردانیدن حل کردن، فرود آوردن در جایی، در ماههای حل در آمدن از ماههای حرام بیرون آمدن، یا احل از حرام. بیرون آمدن از حرام مقابل احرام (در حج)
سم خراغشیده، بی دندان
سزاوارتر به سزاتر سزاوارتر اولی صاحب حق تر راست تر بسزاتر
جمع حلف و حلیف
فرو افتاده تر
نافرخنده، کل
محبوبتر، بدوستی گرفته تر