کج پشت. (زوزنی). کوژ. (تفلیسی). مرد کوژپشت. (منتهی الارب). کُنج. (برهان). آنکه سینه اش فروشده و پشتش برآمده باشد. ضد اَقعس: بس مبارز که زیر گرز تو کرد پشت چون پشت مردم احدب. فرخی. امید خدمت آن خواجه پشت راست کند بر آن کسی که مر او را زمانه کرد احدب. فرخی.