جدول جو
جدول جو

معنی احتیاج - جستجوی لغت در جدول جو

احتیاج
نیاز نیازمندی، بی چیزی نیازش تنگ روزگی بی برگی اپایست نیازمند گشتن حاجتمند شدن فقر، بی چیزی حاجتمندی، نیازمندی، نیاز حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
احتیاج
نیاز، نیازمندی
تصویری از احتیاج
تصویر احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره
احتیاج
نداشتن چیزی که مورد لزوم است، حاجت داشتن، نیازمند بودن، حاجتمندی، نیازمندی
تصویری از احتیاج
تصویر احتیاج
فرهنگ فارسی عمید
احتیاج
((اِ))
نیازمند شدن، حاجتمند شدن، حاجتمندی، نیازمندی، نیاز، حاجت
تصویری از احتیاج
تصویر احتیاج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابتیاج
تصویر ابتیاج
خوب درخشیدن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
حیله ومکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
استوار کاری کردن، به هوش کاری کردن، دور اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیات
تصویر احتیات
جمع احتیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
حجت آوردن، دلیل، استدلال، احتجاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
پروا، دوراندیشیدن، دوراندیشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اهتیاج
تصویر اهتیاج
بر انگیخته شدن بر آغالیدن: برای زیان زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیاز
تصویر احتیاز
گرد آوردن، در اختیار گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
دلیل آوردن، کنایه از جر و بحث، جدال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
با تدبیر کار کردن، هوشیاری به کار بردن، دوراندیشی، عاقبت اندیشی، در امور نظامی بخشی از نیروی نظامی یک کشور که در مواقع اضطراری به کار گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
چاره جویی کردن، چاره گری
حیله به کار بردن، مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، ریو، روغان، دلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتیال
تصویر احتیال
((اِ))
حیله کردن، ذمه دیگری را پذیرفتن، حیله گری، چاره ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
((اِ))
محکم کاری کردن، کاری را با حزم و هوشیاری انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
((اِ تِ))
دلیل و برهان آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتیاط
تصویر احتیاط
Caution, Cautiousness, Precaution, Prudence, Wariness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
осторожность , предосторожность , благоразумие
دیکشنری فارسی به روسی
Vorsicht, Vorsichtsmaßnahme, Klugheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
обережність , застереження , розсудливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ostrożność, środek ostrożności, rozwaga
دیکشنری فارسی به لهستانی
小心 , 预防措施 , 谨慎
دیکشنری فارسی به چینی
cautela, precaução, prudência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
attenzione, cautela, precauzione, prudenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
precaución, cautela, prudencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
voorzichtigheid, voorzorgsmaatregel
دیکشنری فارسی به هلندی
ความระมัดระวัง , การป้องกันล่วงหน้า , ความรอบคอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
kehati-hatian, pencegahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ألمٌ , أحاسيس , عاطفيّةٌ مفرطةٌ , عاطفيّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
सतर्कता , एहतियात , विवेक , सावधानी
دیکشنری فارسی به هندی
זהירות , אמצעי זהירות , זְהִירוּת
دیکشنری فارسی به عبری
注意 , 予防策 , 慎重 , 用心
دیکشنری فارسی به ژاپنی