- احتکار
- گران فروختن، انبار کردن
معنی احتکار - جستجوی لغت در جدول جو
- احتکار
- گردآوردن چیزی بیش از اندازۀ نیاز، انبار کردن، در علم اقتصاد انبار کردن کالا به قصد گران فروختن
- احتکار ((اِ تِ))
- انبار کردن و نگاهداشتن کالا به قصد گران فروختن، انبارداری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به احتکار کایی که در آن احتکار شده باشد، احتکار
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
دشوارشدن، آموختن زبان پارسی پس از زبان تازی
باهم خراشیدن با هم مالیدن به هم مالیدن
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
زمین کنی، فراهم آمدن، برسرین نشستن، دامن برچیدن، برانگیخته شدن
پرچین سازی (پرچین حظیره) آغل سازی
حاضر آمدن، حالت شخص نزدیک به مرگ
پرهیز کردن
یاخته ساختن (یاخته حجره)، زمینخواری، پناهیدن
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
نوآوری، نوآوردگی
پرهیز، پرهیز کزدن
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
حالت انسان رو به مرگ، جان از بدن رفتن، کنایه از نهایت و نابودی چیز مثلاً رنسانس دورۀ احتضار عقاید قرون وسطایی بود
کوچک و خوار شمردن، حقیر شمردن، خوار بودن، حقارت
آوردن روشی نو، انجام دادن کار بی سابقه، نوآوری
خراشیدن، خاریدن، ساییدن، اصطکاک، خود را به چیزی مالیدن
خوار و حقیر شمردن، خوار شدن
اندک دادن، استواربستن گره، خوراندن
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
فرانسوی گذرگشت اتومبیل بزرگ که برای حمل مسافران دسته جمعی بکار رود
حیلت کردن
خوشحال شدن، خوشنود شدن
بر آوردن نیاز، سر آغازدیدن، دگر رنگی، خواب رفتن پای
دست درازی ربودن
بی پرده دیدن دیدار یافتن
همسایگی کردن همسایه شدن