- احتناک
- لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
معنی احتناک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باهم خراشیدن با هم مالیدن به هم مالیدن
لنگ بستن
خراشیدن، خاریدن، ساییدن، اصطکاک، خود را به چیزی مالیدن
ابری دارای ابر پوشیده از ابر
دروغ گفتن، بریده شدن سخن گفتن بی اندیشه، بردن آبرو، دورشدن
پوشیده شدن
احتراز، پرهیز، دوری
اماله کردن، گرفتگی سینه
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
از ریشه کندن
آراستگی، گردهمایی، بزمیدن (بزم کردن)، گزافکویی آراسته شدن زینت گرفتن، گرد آمدن مردم انجمن شدن گرد آمدن گروهی در مجلس، بزم کردن
گرد گردی (طواف)، خوردن آن چه در دیگ باشد تا ته خوردن کاسه لیسی
نگاهداری نگاهبانی، خویشتنداری، خشم گیری نگاه داشتن حراست کردن، خویشتن داری کردن، خشم گرفتن
زمین کنی، فراهم آمدن، برسرین نشستن، دامن برچیدن، برانگیخته شدن
پرچین سازی (پرچین حظیره) آغل سازی
بهره مندی، خوشدلی
شکسته شدن شکستگی
هیمه بندی هیزم شکنی
دایگی پروریدن
حاضر آمدن، حالت شخص نزدیک به مرگ
استوار بودن محکم بودن، استواری استحکام
جاه وجلال وحشمت
گیاهجویی
شمار کردن وآزمودن
آشامیدن
بریدن
حرمت داشتن، پاس
آتش گرفتن
پیشه داری پیشه وری
به آزخواهی: (آز حرص) آزبارگی
خود پاسداری، کش رفتن دزدیدن
پرهیز کردن، پرهیزیدن
کشاورزی کشتکاری