جدول جو
جدول جو

معنی احتراز - جستجوی لغت در جدول جو

احتراز
دوری کردن از کسی یا چیزی، پرهیز کردن، ملاحظه
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
فرهنگ فارسی عمید
احتراز
(صُ طَ لَ)
پرهیز کردن. پرهیزیدن. خویشتن را از چیزی نگاه داشتن. (زوزنی). تحرّز. اجتناب. تحفظ. دوری جستن. خویشتن رابگوشه داشتن. خویشتن داری. گریز. پرهیز:
بحجت نگه کن که در دین و دنیا
چگونه است از این ناکسان احترازش.
ناصرخسرو.
کنی ار احتراز وقتش نیست
ور کنی اضطراب جایش هست.
مسعودسعد.
از رنجانیدن جانوران احتراز نمودم. (کلیله و دمنه). و تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند. (کلیله و دمنه). و برزویه را مثال داد مؤکد بسوگند که بی احتراز در باید رفت. (کلیله و دمنه). و اظهار آنچه بندامت کشد احتراز واجب و لازم شمردن. (کلیله و دمنه).
هین مکن زین پس فرا گیر احتراز
که ز بخشایش در توبه ست باز.
مولوی.
حکما... گفته اند... بلا گرچه مقدور، از ابواب دخول آن احتراز واجب. (گلستان).
و ممال آن احتریز است:
ز دشمن بهر حال کن احتریز.
سعدی.
و رجوع به احتریز شود.
- احتراز کردن، اجتناب کردن:
حذر ز ف تنه آن چشم نیم باز کنید
ز میزبان سیه کاسه احتراز کنید.
صائب
لغت نامه دهخدا
احتراز
پرهیز کردن، پرهیزیدن
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
فرهنگ لغت هوشیار
احتراز
((اِ تِ))
پرهیز کردن، دوری نمودن، خویشتن داری، پرهیز
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
فرهنگ فارسی معین
احتراز
پرهیز کردن
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
فرهنگ واژه فارسی سره
احتراز
ابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کناره جویی، گریز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احترام
تصویر احترام
(دخترانه)
بزرگ داشتن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
آتش گرفتن، سوختن، در علم نجوم نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتریز
تصویر احتریز
احتراز، دوری کردن از کسی یا چیزی، پرهیز کردن، ملاحظه برای مثال گر تیغ می زنی، سپر اینک وجود من / عیّار مدعی کند از دشمن احتریز (سعدی۲ - ۴۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احترام
تصویر احترام
رفتاری که نشان دهندۀ بزرگداشت و گرامی داشتن کسی است، حرمت داشتن، گرامی بودن
احترامات فائقه: احترامات بیشتر و بهتر. معمولاً در ذیل نامه ها نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتراس
تصویر احتراس
خود را حفظ و نگه داری کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی اطناب که در آن گوینده کسی یا جمعی را از حرف خود مستثنا کند یا برای رفع اعتراض عبارتی بیاورد مثلاً هنگام بیان بیماری بگوید مثلاً «دور از جان شما»، نگهبانی، حراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتیاز
تصویر احتیاز
گرد آوردن، در اختیار گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتراث
تصویر احتراث
کشاورزی کشتکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتراز
تصویر اغتراز
خود فریبی، فرناساندن (به غفلت انداختن)، ناگهان رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراب
تصویر احتراب
ستیزیدن نبردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراص
تصویر احتراص
به آزخواهی: (آز حرص) آزبارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراف
تصویر احتراف
پیشه داری پیشه وری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
آتش گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احترام
تصویر احترام
حرمت داشتن، پاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتزاز
تصویر احتزاز
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراز
تصویر اختراز
به هم وادوختن چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراس
تصویر احتراس
خود پاسداری، کش رفتن دزدیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احترام
تصویر احترام
((اِ تِ))
حرمت گذاشتن، بزرگ داشتن، حرمت، بزرگداشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتراف
تصویر احتراف
((اِ تِ))
پیشه ور شدن، پیشه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
((اِ تِ))
سوختن، آتش گرفتن، محو شدن یکی از پنج سیاره «زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنه خورشید با یکی از آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتراس
تصویر احتراس
((اِ تِ))
خود را حفظ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
آتش سوزی، آتش گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احترام
تصویر احترام
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگ داشت، شکوهیدن، آزرمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احترام
تصویر احترام
Regard, Deference, Respectability, Respectfulness, Reverence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
Combustion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احترام
تصویر احترام
уважение , одинаковость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
горение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احترام
تصویر احترام
Ehrerbietung, Achtung, (DE) Respektabilität, (DE) Respekt, (DE) Ehrfurcht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احتراق
تصویر احتراق
Verbrennung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احترام
تصویر احترام
повага , подібність
دیکشنری فارسی به اوکراینی