جواب ها، مقابل سؤال ها، پاسخ ها، چیزهایی که در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادله های ریاضی یا نامه گفتها و نوشته می شود، کنایه از جبران ها، جمع واژۀ جواب
جواب ها، مقابلِ سؤال ها، پاسخ ها، چیزهایی که در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادله های ریاضی یا نامه گفتها و نوشته می شود، کنایه از جبران ها، جمعِ واژۀ جواب
جمع واژۀ هوا. چنانکه اغذیه و ادویه جمع غذا و دوا. (آنندراج) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) : بر یکدیگر حسد بردند و اهویۀمختلفه در میان ایشان پیدا شد. (تاریخ قم ص 241). رجوع به هوا شود
جَمعِ واژۀ هوا. چنانکه اغذیه و ادویه جمع غذا و دوا. (آنندراج) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) : بر یکدیگر حسد بردند و اهویۀمختلفه در میان ایشان پیدا شد. (تاریخ قم ص 241). رجوع به هوا شود
جمع واژۀ لواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جمع واژۀ لواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).
جَمعِ واژۀ لِواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ لِواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لِواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).
جمع واژۀ جرو، اجزار بعیر، هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند، اجزار نخل، بوقت باز کردن خرما رسیدن خرمابن. (منتهی الارب). هنگام بریدن خرما بودن. (تاج المصادر) ، اجزار شاه،گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور
جَمعِ واژۀ جَرو، اِجزارِ بعیر، هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند، اِجزارِ نخل، بوقت باز کردن خرما رسیدن خُرمابُن. (منتهی الارب). هنگام بریدن خرما بودن. (تاج المصادر) ، اِجزارِ شاه،گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور
جمع واژۀ جواب. (دهّار) ، جوادتر. بخشنده تر. جوانمردتر. - اجودالعرب، لقب طلحه بن عبیدالله بن خلف بن أسعد الخزاعی است. - امثال: اجود من حاتم، جوانمردتر از حاتم. اجود من کعب بن مامه الایادی. اجود من لافظه، بخشنده تر از دریا. اجود من هرم، بخشنده تر از هرم بن سنان. (مجمع الأمثال میدانی)
جَمعِ واژۀ جواب. (دهّار) ، جوادتر. بخشنده تر. جوانمردتر. - اجودالعرب، لقب طلحه بن عبیدالله بن خلف بن أسعد الخزاعی است. - امثال: اجود من حاتم، جوانمردتر از حاتم. اجود من کعب بن مامه الایادی. اجود من لافظه، بخشنده تر از دریا. اجود من هرم، بخشنده تر از هرم بن سنان. (مجمع الأمثال میدانی)
جمع واژۀ دواء. داروها. عقاقیر: هر کس بکاشان... رسیده... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقۀ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه تاریخ یمینی ص 22).
جَمعِ واژۀ دَواء. داروها. عقاقیر: هر کس بکاشان... رسیده... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقۀ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه تاریخ یمینی ص 22).
بز مادۀ کوهی. ج، اراوی، اروی. (مهذب الاسماء). ارویه بضم الالف و کسرها و سکون الراء المهمله و کسرالواو و فتح الیاء و الهاء انثی الوعول و ثلث اراوی ّ الی العشر و الکثیر اروی او هو اسم للجمع مؤنثهً، فارسیتها بز کوهی. (قاموس)
بز مادۀ کوهی. ج، اراوی، اروی. (مهذب الاسماء). ارویه بضم الالف و کسرها و سکون الراء المهمله و کسرالواو و فتح الیاء و الهاء انثی الوعول و ثلث اَراوی ّ الی العشر و الکثیر اروی او هو اسم للجمع مؤنثهً، فارسیتها بز کوهی. (قاموس)
مونث اجسی: دوره اجسیه. یا دوره اجسیه. دوره ای که در آن انجمن تشکیل میگردد و اعضای آن برای مشورت و گفتگو گرد میایند: پانزدهمین دوره اجسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد
مونث اجسی: دوره اجسیه. یا دوره اجسیه. دوره ای که در آن انجمن تشکیل میگردد و اعضای آن برای مشورت و گفتگو گرد میایند: پانزدهمین دوره اجسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد