جدول جو
جدول جو

معنی اجنی - جستجوی لغت در جدول جو

اجنی
(اَ نا)
مرد کوژپشت. اجناء
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جانی
تصویر جانی
(پسرانه)
جاندار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اجنه
تصویر اجنه
جنّ ها، جمع واژۀ جنّ
جنین ها، نوزادان، جمع واژۀ جنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجنبی
تصویر اجنبی
بیگانه، غریب، اهل یک کشور دیگر، کشور بیگانه، نامحرم، نامربوط، بی ارتباط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادنی
تصویر ادنی
پایین تر، برای مثال ندارد خویشتن را در مضیقی / ز نااهلی اگر ادنی نشیند (ابن یمین - ۳۷۳) کمترین، پایین ترین، ضعیف تر، پست تر، زبون تر، افتاده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانی
تصویر جانی
مربوط به جان مثلاً خسارت جانی، کنایه از عزیز و گرامی مانند جان، برای مثال از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ - ۷۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانی
تصویر جانی
کسی که مرتکب جنایت شود، جنایت کار، گناهکار، تبهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعنی
تصویر اعنی
یعنی. در تفسیر و توضیح مطلبی گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجری
تصویر اجری
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنی
تصویر اسنی
بلندتر، عالی تر، رفیع تر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
برجامانده از کاهلی، هویدا و روشن گردیدن راه. (منتهی الارب) ، باردار ناشدن زن. یقال: اجهت فلانه علی زوجها، اذا لم تحبل. (منتهی الارب) ، گشاده شدن هوا، بهوای گشاده رسیدن. (منتهی الارب) ، واگشوده شدن آسمان از ابر. وقت واگشودگی آسمان رسیدن. بی ابر شدن آسمان. (زوزنی). یقال: اجهت لنا السّماء، ای انقشع عنها الغیم و اجهینا. (منتهی الارب) ، بی سقف شدن خانه. (زوزنی). بی ستر شدن خیمه. (تاج المصادر بیهقی). خراب شدن خانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجنب
تصویر اجنب
نافرمان بیگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجی
تصویر انجی
انجیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجنی
تصویر مجنی
مجنی در فارسی ریفتکین (از ریشه پهلوی) آنکه مورد جنایت واقع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احنی
تصویر احنی
کوژپشت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جنین، زه ها (جنین زه) رمن نادرست از جنی رمن درست جنه است پریان در عربی، جمع جنین و در تداول فارسی زبانان بغلط، جمع جن است و معنی پریان از آن اراده میشود. توضیح (جن) خود اسم جمع و مفرد آن جنی بزیادت یاء مشدد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنف
تصویر اجنف
گوژپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنی
تصویر تجنی
گناه بستن، دوراندن، پرهیزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی برادر کوچک، برادر زاده، مهزاد برادر کوچکتر. یا آقا و اینی. برادر بزرگتر و برادر کوچکتر، شاهزادگان و اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغنی
تصویر اغنی
بی نیاز، غنی تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلی
تصویر اجلی
روشن تر هویداتر جلی تر. روشن تر هویداتر مقابل اخفی: (معرف باید از معرف اجلی باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
می آهنگم می خواهم بگویم (فعل متکلم وحده از مضارع بمعنی قصد میکنیم) کلمه ایست که در تفسیر و توضیح مطلبی گویند یعنی: مشتری آسمان جلال و منقبت اعنی خداوند خواجه جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانی
تصویر جانی
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنیص
تصویر اجنیص
درنگنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنی
تصویر اسنی
برتر بلندتر سنی تر ارفع عالیتر بلندتر اعلی، روشنتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنبی
تصویر اجنبی
بیگانه، غریب
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک تر، زبون تر، پست تر فرومایه تر نزدیکتر اقرب قریب تر مقابل اقصی، زبون تر پست تر فرومایه تر ارذل خسیس تر کمتر کمترین فروتر پایین تر اسفل مقابل اعلی. مونث: دنیا، جمع ادانی. یا عذاب ادنی. عذاب این جهانی. یا علم ادنی. علم طبیعی. یا فلسفه ادنی. فلسفه طبیعی فلسفه اسفل مقابل مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهی
تصویر اجهی
بی آسمانه (آسمانه سقف) بی تاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجسی
تصویر اجسی
منسوب به اجس مونث اجسیه
فرهنگ لغت هوشیار
بنما مرا موسی به خدا گفت بنمامرا دیدار خود (جمله فعلی مرکب از: ار امر حاضر از ارائه ن (وقایه) امر حاضر یاء ضمیر مفعولی) بنمایان مرا، نشان من بده، (ماخوذ از آیه 139 سوره 7 اعراف: رب ارنی انظر الیک. قول موسی خطاب به باری تعالی در کوه سینا: آفریدگار، خود را بمن تا بر تو بنگرم)، در نظم فارسی گاه بضرورت ارنی بسکون راء آمده است: موسی ازین جام تهی دید دست شیشه بکه پایه ارنی شکست. (نظامی) جمله کفها در دعا افراخته نغمه ارنی بهم در ساخته. (مثنوی) یا ارنی گفتن، جمله ارنی را بر زبان آوردن (همچون موسی) : چر رسی بکوه سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی. یا ارضعی گوی. ارنی گوینده آنکه جمله ارنی را بر زمان راند، موسی (ع) : لن ترانی همه را دیده امید بدوخت ارنی گوی همان منتظر دیدار است. (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنه
تصویر اجنه
((اَ جِ نُِ))
در عربی جمع جنین و در فارسی به غلط جمع جن گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجنبی
تصویر اجنبی
((اَ نَ))
بیگانه، غریب، نا فرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانی
تصویر جانی
تبهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجنبی
تصویر اجنبی
بیگانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تاختن
فرهنگ گویش مازندرانی