جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اجنبی

اجنبی

اجنبی
بیگانه، غریب، اهل یک کشور دیگر، کشور بیگانه، نامحرم، نامربوط، بی ارتباط
اجنبی
فرهنگ فارسی عمید

اجنبی

اجنبی
بیگانه. (دستور). غریب:
چون ز من مهتر آمد اجنبئی
خیره اکنون زنخ چه جنبانم.
مسعودسعد.
اشتر میان ما اجنبی است. (کلیله و دمنه). در این مقام این شتر اجنبی است. (کلیله و دمنه).
لغت نامه دهخدا