گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگدان، انگژد، انگیان، انگژه، انگوژه، رافه
گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، اَنگُدان، اَنگُژَد، اَنگُیان، اَنگُژه، اَنگوژه، رافِه
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، شاش بند، حبس بول، احتباس، حبس البول جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن حقنه کردن، اماله کردن
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، شاش بَند، حَبسِ بَول، اِحتِباس، حَبسِ البَول جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن حقنه کردن، اماله کردن
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
معرب انگدان است و آن را بعربی حلتیت و بیح آنرا اصل الانجدان خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج). در لغت طبری کلوپر گویند. (از انجمن آرا). گیاهی از تیره چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوان است. ارتفاعش 2 تا 2/5 متر و ریشه اش راست و ستبر است. ابرکبیر. حلتیت. (از فرهنگ فارسی معین ذیل انگدان). به مازندرانی انجدان طیب را کولاپرنامند و بیخ آنرا بعربی محروق و ساق آنرا بترکی بالدرغان گویند و چون انجدان مطلق مذکور شود مراد تخم آن است و آن دو قسم میباشد یکی طیب و دیگر منتن و ساق نبات آن مجوف و سطبر و بلندتر از قامت و برگ آن شبیه ببرگ کلم و از آن کوچکتر و گل آن چتری مانند شبت وسفید و ثمر آن بعد از رسیدن سفید و مدور و پهن شبیه بدرهم و بسیار خوشبو میباشد و صمغ آنرا حلتیت طیب مینامند و برگ قسم دوم آن مانند صفحۀ سوخته و پرسوراخ و ساق آن ضعیفتر از قسم اول و ثمر آن سیاه و بسیاربدبو است و بیخ آنرا اشترغار و گیاه آنرا کماه و صمغ آنرا که بسیار بدبو است حلتیت منتن و بفارسی انکزد (انکزه) نامند و صمغ آنرا بفارسی ژد و عوام آنرا انگشت گنده نامند. (از مخزن الادویه). بعضی از اطباء گویند انجدان برگ است و حلتیت صمغ گیاه آن و محروث ریشه آن است. اسحاق بن عمران گفته است انجدان بر دو قسم است قسمی از آن سفید و طیب و خوردنی است که آنرا انجدان سرخسی گویند و ریشه های آنرا محروث گویند و در اغذیه و ادویه بکار رود و دیگر انجدان سیاه منتن است که ببرخی ادویه بیامیزند و صمغ انجدن همان حلتیت است... ابوحنیفه گوید: محروث ریشه انجدان است و محمد بن عبدون گوید: انجدان نباتی است مانند کاشم که در بابل میروید و سبزی فروشان آنرا مانند توابل میفروشند. (از مفردات ابن بیطار ج 1 صص 58- 59). دیسقوریدوس گوید درخت انجدان را سلقیون گویند و صمغ او را حلتیت خوانند یعنی انگزد و منبت او در زمین دمشق بود و شام وارمنیه و قهستان که او را زمین ماه گویند و زمین نینو و آن زمینی است که آن طرف مصر است و انجدان را بسریانی انکذانا او کاما خوانند... (ترجمه صیدنۀ ابوریحان، خطی).
معرب انگدان است و آن را بعربی حلتیت و بیح آنرا اصل الانجدان خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج). در لغت طبری کلوپر گویند. (از انجمن آرا). گیاهی از تیره چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوان است. ارتفاعش 2 تا 2/5 متر و ریشه اش راست و ستبر است. ابرکبیر. حلتیت. (از فرهنگ فارسی معین ذیل انگدان). به مازندرانی انجدان طیب را کولاپرنامند و بیخ آنرا بعربی محروق و ساق آنرا بترکی بالدرغان گویند و چون انجدان مطلق مذکور شود مراد تخم آن است و آن دو قسم میباشد یکی طیب و دیگر منتن و ساق نبات آن مجوف و سطبر و بلندتر از قامت و برگ آن شبیه ببرگ کلم و از آن کوچکتر و گل آن چتری مانند شبت وسفید و ثمر آن بعد از رسیدن سفید و مدور و پهن شبیه بدرهم و بسیار خوشبو میباشد و صمغ آنرا حلتیت طیب مینامند و برگ قسم دوم آن مانند صفحۀ سوخته و پرسوراخ و ساق آن ضعیفتر از قسم اول و ثمر آن سیاه و بسیاربدبو است و بیخ آنرا اشترغار و گیاه آنرا کماه و صمغ آنرا که بسیار بدبو است حلتیت منتن و بفارسی انکزد (انکزه) نامند و صمغ آنرا بفارسی ژَد و عوام آنرا انگشت گنده نامند. (از مخزن الادویه). بعضی از اطباء گویند انجدان برگ است و حلتیت صمغ گیاه آن و محروث ریشه آن است. اسحاق بن عمران گفته است انجدان بر دو قسم است قسمی از آن سفید و طیب و خوردنی است که آنرا انجدان سرخسی گویند و ریشه های آنرا محروث گویند و در اغذیه و ادویه بکار رود و دیگر انجدان سیاه منتن است که ببرخی ادویه بیامیزند و صمغ انجدن همان حلتیت است... ابوحنیفه گوید: محروث ریشه انجدان است و محمد بن عبدون گوید: انجدان نباتی است مانند کاشم که در بابل میروید و سبزی فروشان آنرا مانند توابل میفروشند. (از مفردات ابن بیطار ج 1 صص 58- 59). دیسقوریدوس گوید درخت انجدان را سلقیون گویند و صمغ او را حلتیت خوانند یعنی انگزد و منبت او در زمین دمشق بود و شام وارمنیه و قهستان که او را زمین ماه گویند و زمین نینو و آن زمینی است که آن طرف مصر است و انجدان را بسریانی انکذانا او کاما خوانند... (ترجمه صیدنۀ ابوریحان، خطی).
گونۀ سوم از تیره اسفنجیان است و اسفنجیان تیره چهارم از دولپه های بی گلبرگ است. اشنیان در صحاری مرکزی ایران بسیار میروید و برگهای بسیار ریز و بهم فشرده دارد و در آن مقداری نمکهای قلیایی ذخیره میشود. چون ساقه های آنرا بسوزانند خاکستری بنام شخار بدست می آید که مواد قلیایی بسیار دارد و در صابون سازی بکار میرود. و رجوع به اشنان شود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 274)
گونۀ سوم از تیره اسفنجیان است و اسفنجیان تیره چهارم از دولپه های بی گلبرگ است. اشنیان در صحاری مرکزی ایران بسیار میروید و برگهای بسیار ریز و بهم فشرده دارد و در آن مقداری نمکهای قلیایی ذخیره میشود. چون ساقه های آنرا بسوزانند خاکستری بنام شخار بدست می آید که مواد قلیایی بسیار دارد و در صابون سازی بکار میرود. و رجوع به اشنان شود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 274)
دهی است از بخش صومعه سرای شهرستان فومن با 724 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و استخر و محصول آن برنج، توتون سیگار وکمی ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بخش صومعه سرای شهرستان فومن با 724 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و استخر و محصول آن برنج، توتون سیگار وکمی ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، 15000 گزی شمال باختری هریس، 9000 گزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن 78 تن. شیعه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی: زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان: گلیم بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ، روشن تر
دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، 15000 گزی شمال باختری هریس، 9000 گزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن 78 تن. شیعه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی: زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان: گلیم بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ، روشن تر
انکار و حاشا. (برهان) : خلق درنیافتند وی را مهجور کردند و برخاستند بانکار و ارندان. (از طبقات پیر هرات خواجه عبدالله انصاری از جهانگیری و فرهنگ رشیدی و شعوری) ، شراب، دانه ای که شیر را پنیر می گرداند، جایگاه حربا بر درخت چون برخیزد. (مهذب الاسماء). ارنهالحرباء، جائی از درخت که حربا بر آن بایستد. آشیان حربا که از چوب باشد. ج، ارن. (مهذب الاسماء)
انکار و حاشا. (برهان) : خلق درنیافتند وی را مهجور کردند و برخاستند بانکار و ارندان. (از طبقات پیر هرات خواجه عبدالله انصاری از جهانگیری و فرهنگ رشیدی و شعوری) ، شراب، دانه ای که شیر را پنیر می گرداند، جایگاه حربا بر درخت چون برخیزد. (مهذب الاسماء). ارنهالحرباء، جائی از درخت که حربا بر آن بایستد. آشیان حربا که از چوب باشد. ج، اُرن. (مهذب الاسماء)
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان