جمع واژۀ جند. لشکرها. عساکر: او را بکلی با اتباع و اولاد و اشیاع و اجناد... نیست گردانید. (جهانگشای جوینی). وجوه قوّاد و محتشمان اجناد هر کس که بخدمت سلطان مبادرت نمودند. (جهانگشای جوینی). جمعی از افراد و اجنادملک زوزن آنجا مانده بودند. (جهانگشای جوینی). به دارالملک غزنه آمد تا چند روز جیاد و اجناد را آسایش دهد. (ترجمه تاریخ یمینی). ناصرالدین سبکتکین با کثرت آن سواد و غلبۀ آن اجناد حرکت کرد و بطوس آمد. (ترجمه تاریخ یمینی). بموازات رایات سلطان آمد مغروربکثرت سواد و غلبۀ حشم و اجناد خویش و از نصرت مقابله و تأیید باری... غافل. (ترجمه تاریخ یمینی) ، جمع واژۀ جنن
جَمعِ واژۀ جُند. لشکرها. عساکر: او را بکلی با اتباع و اولاد و اشیاع و اجناد... نیست گردانید. (جهانگشای جوینی). وجوه قوّاد و محتشمان اجناد هر کس که بخدمت سلطان مبادرت نمودند. (جهانگشای جوینی). جمعی از افراد و اجنادملک زوزن آنجا مانده بودند. (جهانگشای جوینی). به دارالملک غزنه آمد تا چند روز جیاد و اجناد را آسایش دهد. (ترجمه تاریخ یمینی). ناصرالدین سبکتکین با کثرت آن سواد و غلبۀ آن اجناد حرکت کرد و بطوس آمد. (ترجمه تاریخ یمینی). بموازات رایات سلطان آمد مغروربکثرت سواد و غلبۀ حشم و اجناد خویش و از نصرت مقابله و تأیید باری... غافل. (ترجمه تاریخ یمینی) ، جَمعِ واژۀ جَنَن