جدول جو
جدول جو

معنی اجمال - جستجوی لغت در جدول جو

اجمال
جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ فارسی عمید
اجمال
به کوتاهی سخن گفتن، گفتن مطلبی به اختصار، خلاصه، نیکی کردن در حق دیگران
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ فارسی عمید
اجمال
(شی شَ / شِ بَ)
اجمال شحم، گداختن پیه را. بگداختن چربش. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اجمال
(اَ)
جمع واژۀ جمل. شتران نر: بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
اجمال
کوتاهی در سخن، آهستگی درطلب، خلاصه کردن شتران شتران
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ لغت هوشیار
اجمال
((اِ))
به اختصار سخن گفتن، مبهم و نارسا گفتن، سخن خلاصه و مبهم
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ فارسی معین
اجمال
فشرده کردن، کوتاهی، کوتاه
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ واژه فارسی سره
اجمال
اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه
متضاد: تفصیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجمالا
تصویر اجمالا
به اجمال، به اختصار، به طور خلاصه
فرهنگ فارسی عمید
(جَمْ ما)
عمر بن عبدالله بن ابراهیم باجمال. یکی از فقهای شجاع صوفیه از مردم شبام به یمن. او راست: ’تحفهالزاهد و غنیهالعابد’ و ’نوازع القلوب الی لقاء المحبوب’ در حدیث و ’الکتاب الجامع’ در حدیث که ناقص مانده است. آل باجمال قبیله ای مشهور به حضرموت هستند و حکام شهر بوربوده اند و سپس آل بانجار حکومت از ایشان بستدند و ایشان بشهر شبام منتقل شدند. نسبت ایشان به کنده میرسد. (از السناالباهر خطی از الاعلام زرکلی ج 2 ص 717)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به اجمال. مقابل تفصیلی: علم اجمالی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
عزم کردن بر کاری، متفق شدن ج جمع ج جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمار
تصویر اجمار
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجماد
تصویر اجماد
جمع جمد، جاهای بلند وسخت گریوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجعال
تصویر اجعال
مزد دادن، دیگ ازآتشدان برداشتن، گشتن خواهی: سگ ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلال
تصویر اجلال
جمع جل، پالان ها دامپوش ها بزرگداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجفال
تصویر اجفال
پرانیدن، تیز وزیدن باد، شتافتن شتاباندن، جمع جفل، سرگین های پیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجبال
تصویر اجبال
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمال
تصویر اخمال
گمنامی گمنام کردن، ازارزش انداختن بی ارزش کردن، پر زناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
چوبیست که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمام
تصویر اجمام
سواری نگرفتن از اسپ یله کردن اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرال
تصویر اجرال
جمع جرل، سنگستان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتمال
تصویر اجتمال
پیه گذاری، پیه مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجذال
تصویر اجذال
شادمان کردن شادماندن بیخ درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمالا
تصویر اجمالا
به کوتاهی به فشردگی
فرهنگ لغت هوشیار
سرسری منسوب به اجمال، مختصر مجمل علم اجمالی. یا نظر اجمالی کردن، نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کراسه زدایی (واژه کراسه به تازی رفته و کراسه شده که آرش آن دفتر و نامه است) پاک کردن نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمالا
تصویر اجمالا
به کوتاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجمالی
تصویر اجمالی
کوتاه، گزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
سازگاری کردن، همرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکمال
تصویر اکمال
به فرجام رسانی، رسا کردن، رساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعمال
تصویر اعمال
انجام
فرهنگ واژه فارسی سره
بالاجمال، مختصر
فرهنگ واژه مترادف متضاد