جدول جو
جدول جو

معنی اجمال

اجمال((اِ))
به اختصار سخن گفتن، مبهم و نارسا گفتن، سخن خلاصه و مبهم
تصویری از اجمال
تصویر اجمال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اجمال

اجمال

اجمال
به کوتاهی سخن گفتن، گفتن مطلبی به اختصار، خلاصه، نیکی کردن در حق دیگران
اجمال
فرهنگ فارسی عمید

اجمال

اجمال
اجمال شحم، گداختن پیه را. بگداختن چربش. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

اجمال

اجمال
جَمعِ واژۀ جمل. شتران نر: بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا

احمال

احمال
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار