جدول جو
جدول جو

معنی اجساد - جستجوی لغت در جدول جو

اجساد
جمع جسد، بدنها، جسمها، تن ها
تصویری از اجساد
تصویر اجساد
فرهنگ لغت هوشیار
اجساد
پیکرها
تصویری از اجساد
تصویر اجساد
فرهنگ واژه فارسی سره
اجساد
جسدها، لاشه ها، جمع واژۀ جسد
تصویری از اجساد
تصویر اجساد
فرهنگ فارسی عمید
اجساد
جمع جسد، بدن ها، تن ها، جسم ها
تصویری از اجساد
تصویر اجساد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحاد
تصویر اجحاد
نیازمندی، نابالندگی درگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاد
تصویر اجهاد
رنجانیدن، احتیاط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجواد
تصویر اجواد
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجماد
تصویر اجماد
جمع جمد، جاهای بلند وسخت گریوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاد
تصویر اجلاد
جمع جلد، پوست ها پوسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجسام
تصویر اجسام
جمع جسم، تن هاوکالبدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجساس
تصویر اجساس
آگاهی جویی سر در آوردن پی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیاد
تصویر اجیاد
جمع جید، گردن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسجاد
تصویر اسجاد
سر فرود آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
نیاکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکساد
تصویر اکساد
بازار سردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افساد
تصویر افساد
فتنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکساد
تصویر اکساد
بازار سردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیاد
تصویر اجیاد
جیدها، گردنها، جمع واژۀ جید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجسام
تصویر اجسام
جسم ها، بدنها، تن ها، جمع واژۀ جسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجساد
تصویر مجساد
برجسته بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجسام
تصویر اجسام
جمع جسم، تن ها، کالبدها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جمع جد، نیاکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افساد
تصویر افساد
((اِ))
فساد کردن، برپا کردن فتنه، تباهی، فساد
فرهنگ فارسی معین
کند و کاو، تیزنگری، پرماسیدن (به دست سودن) کور کوم کرکم جساد پارسی است و آن را به تازی زعفران گویند، خون خشک زعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جساد
تصویر جساد
زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، قمحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جساد
تصویر جساد
((جَ))
زعفران
فرهنگ فارسی معین
گوگرد گوگرد کبریت ابوالاروح (که زبیق است)، ... ازین سبب کبریت را اوبوالجسادخوانند
فرهنگ لغت هوشیار
لاشه داران چهار ماه پایانی هر واره (فصل) را بر سر برج ها یا آبام لاشه داران (بروج ذوات الاجساد) خوانند: خورداد شهریور آذر اسفند دارای جسدها. یا بروج ذوات الاجساد. چهار برج آخر فصول است که هر برج آن در آخر یک فصل از فصلهای چهارگانه است ازین قرار: جوزا (بهار) سنبله (تابستان) قوس (پاییز) حوت (زمستان) بروج مجسده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چار اجساد
تصویر چار اجساد
چار ابدام چار آخشیج خاک باد آب آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافظ الاجساد
تصویر حافظ الاجساد
قطران
فرهنگ لغت هوشیار