- اجساد
- جمع جسد، بدنها، جسمها، تن ها
معنی اجساد - جستجوی لغت در جدول جو
- اجساد
- پیکرها
- اجساد
- جسدها، لاشه ها، جمع واژۀ جسد
- اجساد
- جمع جسد، بدن ها، تن ها، جسم ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جد، نیاکان
نیازمندی، نابالندگی درگیاهان
رنجانیدن، احتیاط کردن
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
جمع جمد، جاهای بلند وسخت گریوه
جمع جلد، پوست ها پوسته ها
جمع جسم، تن هاوکالبدها
آگاهی جویی سر در آوردن پی بردن
جمع جید، گردن ها
سر فرود آوردن
نیاکان
بازار سردی
فتنه کردن
بازار سردی
جیدها، گردنها، جمع واژۀ جید
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
جسم ها، بدنها، تن ها، جمع واژۀ جسم
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
برجسته بین
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
جمع جسم، تن ها، کالبدها
جمع جد، نیاکان
کند و کاو، تیزنگری، پرماسیدن (به دست سودن) کور کوم کرکم جساد پارسی است و آن را به تازی زعفران گویند، خون خشک زعفران
زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، قمحه
گوگرد گوگرد کبریت ابوالاروح (که زبیق است)، ... ازین سبب کبریت را اوبوالجسادخوانند
لاشه داران چهار ماه پایانی هر واره (فصل) را بر سر برج ها یا آبام لاشه داران (بروج ذوات الاجساد) خوانند: خورداد شهریور آذر اسفند دارای جسدها. یا بروج ذوات الاجساد. چهار برج آخر فصول است که هر برج آن در آخر یک فصل از فصلهای چهارگانه است ازین قرار: جوزا (بهار) سنبله (تابستان) قوس (پاییز) حوت (زمستان) بروج مجسده
چار ابدام چار آخشیج خاک باد آب آتش
قطران