جدول جو
جدول جو

معنی اجرش - جستجوی لغت در جدول جو

اجرش(اَ رَ)
نیم کوفته. بلغورشده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابرش
تصویر ابرش
اسبی که خال های مخالف رنگ خود خصوصاً سرخ و سفید داشته باشد، کنایه از رنگارنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد، مزد کار، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
روا کردن امری، عمل کردن کاری طبق برنامۀ قبلی، راندن، جاری کردن آب، روان ساختن، مقرری سالیانه به ماموران دیوان و سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجری
تصویر اجری
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارش
تصویر جارش
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرش
تصویر اطرش
گرانگوش ناشنوا کر
فرهنگ لغت هوشیار
راندن روا کردن امری، وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی، کسی را وکیل کردن، امضا کردن، بکار بردن لفظ و عبارت، راتبه وظیفه ادرار جیره. ممال آن (اجری) است، بمرحله عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است. یا بموقع اجرا گذاشتن (گذاردن)، اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرب
تصویر اجرب
پرخارش خارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد کار، کرایه
فرهنگ لغت هوشیار
خجکدار (خجک خال گونهای از اسپان رخش چپار اسپی را گویند که گل های سیاه یا رنگی جز رنگ خود بر پوست داشته باشد زیوری از زیورهای اسب رخش چپار ملمع اسب که نقطه های خرد دارد. اسبی که بر اعضای او نقطه ها باشد مخالف رنگ اعضا اسب که موی سرخ و سیاه و سفید دارد آنکه رنگ سرخ و سفید در هم آمیخته دارد. یا مکان ابرش. آنجای که گیاهان رنگارنگ و بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرش
تصویر اطرش
((اَ رَ))
کر، اصم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
((اُ رَ))
مزد، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرش
تصویر ابرش
اسبی که در پوستش لکه هایی غیر از رنگ اصلی اش وجود داشته باشد، زیوری از زیورهای اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
دستمزد، مزد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
روانه، انجام، کارگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
Enactment, Enforcement, Implementation, Performance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
promulgation, exécution, mise en œuvre, performance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
kanunlaşma, uygulama, performans
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
시행 , 실행 , 구현 , 공연
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
施行 , 実行 , 実装 , パフォーマンス
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
חִקּוּק , אכיפה , מִשְׁמוּשׁ , בִּצּוּעַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
कार्यान्वयन , निष्पादन , प्रदर्शन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
pelaksanaan, kinerja
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
การบังคับใช้ , การดำเนินการ , การแสดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
принятие , исполнение , реализация , производительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
uitvoering, implementatie, prestatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
promulgación, ejecución, implementación, actuación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
attuazione, esecuzione, prestazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
promulgação, execução, implementação, desempenho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
执行 , 实施 , 表现
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
uchwalenie, wykonanie, wdrożenie, wydajność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
ухвалення , виконання , впровадження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
Verabschiedung, Vollstreckung, Umsetzung, Leistung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
utekelezaji, maonyesho
دیکشنری فارسی به سواحیلی