- اجرت
- مزد کار، کرایه
معنی اجرت - جستجوی لغت در جدول جو
- اجرت
- دستمزد، مزد
- اجرت
- مزد، مزد کار، دستمزد، کرایه
- اجرت ((اُ رَ))
- مزد، دستمزد، کرایه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی شوخشاد نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگهای عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبه شوخ و شاد داشته باشد
پرخارش خارنده
راندن روا کردن امری، وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی، کسی را وکیل کردن، امضا کردن، بکار بردن لفظ و عبارت، راتبه وظیفه ادرار جیره. ممال آن (اجری) است، بمرحله عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است. یا بموقع اجرا گذاشتن (گذاردن)، اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود
روانه، انجام، کارگزاری
شوخشاد
نوعی نمایش که شامل مکالمه، رقص و آوازهای سبک دل انگیز و خنده دار است
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
اندوه، ملال، دل تنگی، تنگدلی، بی آرامی، عصبانیت
روا کردن امری، عمل کردن کاری طبق برنامۀ قبلی، راندن، جاری کردن آب، روان ساختن، مقرری سالیانه به ماموران دیوان و سپاهیان
دوری گزیدن از وطن، کوچ کردن از وطن خود و به جای دیگر رفتن، رفتن از شهری به شهر دیگر و در آنجا وطن کردن، مهاجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه، که مبدا تاریخ مسلمانان است
بسیار زیاد، بسیار، فراوان، به طور فراوان، جزیل، بی اندازه، غزیر، معتدٌ به، درغیش، موفّر، عدیده، متوافر، موفور، وافر، کثیر، خیلی، به غایت، مفرط
تنگدل شدن، تنگدلی بی آرامی ملال اندوه
جداشدن جدایی کردن، رحلت کردن هجرت کردن، جدایی مفارقت، رحلت مهاجرت، ترک وطن کفار وانتقال بدارالاسلام -6 ترک پیغمبراسلام مکه را وحرکت وی بسوی مدینه وآن در 16 ژوئیت سال 622 م. صورت گرفت وهمان مبدا تاریخ مسلمانان قرارگرفته: (هفتصد وپنجاه وچار ازهجرت خیرالبشر مهر را جوزامکان وماه راخوشه وطن) (حافظ) یا هجرت اولی. مهاجرت گروهی از پیروان پیغمبر اسلام ازمکه به حبشه که براثر آزار قریش بدستور پیغمبربسال پنجم ازبعثت رسول اتفاق افتاد
((اُ پِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگ های عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبه شوخ و شاد داشته باشد
((هِ رَ))
فرهنگ فارسی معین
کوچ کردن، ترک وطن، مبداء تاریخ مسلمانان که زمان هجرت پیامبر است از مکه به مدینه برابر با 622 م
Enactment, Enforcement, Implementation, Performance
принятие , исполнение , реализация , производительность
Verabschiedung, Vollstreckung, Umsetzung, Leistung
ухвалення , виконання , впровадження
uchwalenie, wykonanie, wdrożenie, wydajność
执行 , 实施 , 表现
promulgação, execução, implementação, desempenho
attuazione, esecuzione, prestazione
promulgación, ejecución, implementación, actuación
promulgation, exécution, mise en œuvre, performance
uitvoering, implementatie, prestatie
การบังคับใช้ , การดำเนินการ , การแสดง
pelaksanaan, kinerja
احترامٌ ,