جدول جو
جدول جو

معنی اجر - جستجوی لغت در جدول جو

اجر
((اَ))
مزد، اجرت، ثواب، مزد دادن
تصویری از اجر
تصویر اجر
فرهنگ فارسی معین
اجر
مزد، پاداش
تصویری از اجر
تصویر اجر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد کار، کرایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرب
تصویر اجرب
پرخارش خارنده
فرهنگ لغت هوشیار
راندن روا کردن امری، وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی، کسی را وکیل کردن، امضا کردن، بکار بردن لفظ و عبارت، راتبه وظیفه ادرار جیره. ممال آن (اجری) است، بمرحله عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است. یا بموقع اجرا گذاشتن (گذاردن)، اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
دستمزد، مزد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
روانه، انجام، کارگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد، مزد کار، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجری
تصویر اجری
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
روا کردن امری، عمل کردن کاری طبق برنامۀ قبلی، راندن، جاری کردن آب، روان ساختن، مقرری سالیانه به ماموران دیوان و سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
((اُ رَ))
مزد، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجرا
تصویر اجرا
Enactment, Enforcement, Implementation, Performance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
принятие , исполнение , реализация , производительность
دیکشنری فارسی به روسی
Verabschiedung, Vollstreckung, Umsetzung, Leistung
دیکشنری فارسی به آلمانی
ухвалення , виконання , впровадження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
uchwalenie, wykonanie, wdrożenie, wydajność
دیکشنری فارسی به لهستانی
执行 , 实施 , 表现
دیکشنری فارسی به چینی
promulgação, execução, implementação, desempenho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
attuazione, esecuzione, prestazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
promulgación, ejecución, implementación, actuación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
promulgation, exécution, mise en œuvre, performance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
uitvoering, implementatie, prestatie
دیکشنری فارسی به هلندی
การบังคับใช้ , การดำเนินการ , การแสดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
احترامٌ ,
دیکشنری فارسی به عربی
कार्यान्वयन , निष्पादन , प्रदर्शन
دیکشنری فارسی به هندی
חִקּוּק , אכיפה , מִשְׁמוּשׁ , בִּצּוּעַ
دیکشنری فارسی به عبری
施行 , 実行 , 実装 , パフォーマンス
دیکشنری فارسی به ژاپنی
시행 , 실행 , 구현 , 공연
دیکشنری فارسی به کره ای
kanunlaşma, uygulama, performans
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
utekelezaji, maonyesho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
বাস্তবায়ন , কার্যসম্পাদন
دیکشنری فارسی به بنگالی
نفاذ , عملدرآمد , کارکردگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زاجر
تصویر زاجر
منع کننده، باز دارنده از کاری
فرهنگ لغت هوشیار