جدول جو
جدول جو

معنی اتینه - جستجوی لغت در جدول جو

اتینه
شهری از بربر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متینه
تصویر متینه
(دخترانه)
مؤنث متین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امینه
تصویر امینه
(دخترانه)
مؤنث امین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان،
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اُ یْ نَ)
ذرع اهالی نمسه (اتریش) راگویند و معادل است با دوازده گره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَهْ)
معجب تر.
- امثال:
اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).
لغت نامه دهخدا
(اَتْ یَ / اَ تی یَ)
اتیهالجرح، مادۀ زخم و آنچه برآید از آن. (منتهی الارب). مادّۀ قرحه. ریم و خون که در ریشی گرد آید. اتیته
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
صورت قابل تلفظ ’ینه’ علامت نسبت که در آخر کلمات آید چون: پلاسینه. نرینه. مکینه. عنبرینه. دیرینه و... رجوع به ’ینه’ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یکی تین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واحد تین، یعنی یکدانه انجیر. (ناظم الاطباء). یک انجیر تازه و تر. (آنندراج) ، دبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دبر. انجیره. کون. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آب دهن را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). آب دهن و تف، تار عنکبوت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَتْ)
جمع واژۀ تیه، مکانی که در پیش آن سراب بیابان باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ تی تَ)
ماده یعنی ریم و خون که در ریش گرد آید. اتیه
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ دَ)
نام موضعی است. (منتهی الارب) ، خوارتر. ذلیل تر.
- امثال:
اتیم من المرقّش، یعنون المرقش الاصغر و کان متیّماً بفاطمه بنت المنذر الملک و له معها قصّه طویله و بلغ من امرها اخیراً ان قطع المرقش ابهامه باسنانه وجداً علیها و فی ذلک یقول:
و من یلق خیراً تحمد الناس امره
و من یغو لایعدم علی الغی ّ لایما
الم تر ان ّ المرء یجذم کفّه
و یجشم من لوم الصدیق المجاشما.
ای یکلف نفسه الشداید مخافه لوم الصدیق ایاه. و اتیم، افعل من المفعول، یقال تامه الحب ّ و تیّمه، ای عبّده و ذلله. و تیم اﷲ مثل قولک عبداﷲ. قال لقیط:
تامت فؤادک لم یحزنک ما صنعت
احدی نساء بنی ذهل بن شیبانا.
(مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ شَ)
مردی از قوم که تباه عقل و ضعیف باشد و حرب کردن نتواند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
صورتی از نام آطن، کرسی یونان. مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل اتینا آرد: اتینا (شهر منرفا) و بزرگترین شهرهای اتیکاست در یونان و بر خلیج سالونیک واقع و مسافتش از قرنتش 46 میل و از ساحل بقدر پنج میل است و بر دشتی وسیع واقع است که از طرف جنوب غربی بدریا امتداد می یابد. و در اینجا وی را سه بندراست که بزرگترین آنها را اپیریوس میگفتند و جاده ای که از شهر به آنجا میرفت دارای دیوارهای مرتفع و طولانی بود. تپه های سنگی چندی در دشت این شهر برآمده، بزرگترین آنها آکرپولیس است که شبیه بقلعۀ بعلبک بوده و مقدار 150 قدم ارتفاع داشت. و شهر مزبور در اطراف آن بنا شده و بیشتر آبادی رو بدریا امتداد می یافت ورأس تپۀ مذکور تقریباً مسطح و در حدود 800 قدم طول و 400 قدم عرض داشت و راهی که بر زیر آن برآید فقطاز (پروپایلیا) بود و آن دروازۀ عالی بزرگی بود در طرف غربی که از آنجا بتوسط پله های چندی که از سنگ مرمر ساخته شده بود ببالای تپه میرفت و در آنجا بطرف چپ هیکل پلس اتینا یا منرفا، حافظ و حامی شهر بود و هیکل نبتون خدای دریا نیز در زیر همان سقف و در میدان مجسمه برنجین منرفا که 70 قدم ارتفاع داشت، بر پایه ای نصب شده و بدست راست آن پارثنا که جلال و عظمت شهر اتینا و نمونۀ تفوق معماری یونانیان بدان متعلق بود، بنا شده وبا وجود طول زمان و وارد شدن خرابیها آثار عالیه و علامات مفتخرۀ آن تا امروز باقی و همواره ربایندۀ نظر و جاذب قلب و بصر سیاحان بوده و هست. اما طرز معماری و هندسۀ عمارت برحسب رسم دارک از مرمر سفید در نهایت جمال ساخته شده، تخمیناً یکصد قدم طول و هفتاد قدم ارتفاع داشت ومجسمۀ منرفا در این هیکل بود که فیدیاس آن را از طلا و عاج چندان جمیل ساخته بود که در حسن ساخت و ندرت صباحت معروف بود و 40 قدم ارتفاع داشت و مابین آکروپولیس و تپه ای که بطرف شمال غربی است وادی کوچکی واقع و محل مجلس شورای عام بود و وادی مسطور اریوپاگس یعنی قلعۀ حکومتی را از پی نکس که بطرف مغرب یا جنوب غربی واقع بود، جدامیکرد و پی نکس تپه سنگ کوچکی است که اجتماع عام برآن واقع میشد و دارای مکان معینی بوده و هست که از سنگ طبیعی حجاری شده، خطبای معروف از آنجا خطابۀ خود را بسمع قوم میرساندند و در جوار آن اگورا یعنی میدان تجارت (رجوع بکتاب اعمال رسولان 17- 17 شود) بجنوب اکرپولیس واقع بود و ارتفاعات اریوس پاگوس و پی نکس بطرف مشرق و شمال غربی واقع و تپۀ چهارمی که صاحب موزه بود، در طرف جنوب میدان واقع بود و آن میدانی بود که اطرافش با عمارات عالیۀ دلکش محصور و در هر طرف قربانگاهها و هیکلها و معبدها بنظر می آمد که بعض آنها در نهایت جمال و دلربائی بود. این شهر بسیار دلکش و خوشنما و بجهت استعداد آلات حرب و علم و فصاحت و ادب و دارالعلوم های افلاطون و ارسطاطالیس و ایوان زینو و میدانی که دیمسطنس خطیب در آن می ایستاد، معروف بود. فی الحقیقه میتوان گفت که گل تمدن عصر قدیم بوده است. مکتب های فلسفیۀ آنجا معروف ترین مکاتب دنیا و ماهرتر از نقاشان و حجاران و معماران آنجا هیچ وقت دیده نشد. اهالی این شهر بشنیدن حکایات و اخبار تازه بسیار مایل بودند و سیصد مجمع برای کسب اخبار دائرکرده بودند که مشهورترین آنها دکان جراحان و دلاکان بود. بت های فراوان در این شهر موجود بود چنانکه بترونیوس در سخن از بتان آن شهر نویسد: یافتن خدایان در آنجا سهلتر از یافتن نفوس است. این شهر از سال 146 قبل از میلاد تا زمان تألیف عهد جدید (انجیل) و پس از آن درتصرف رومیان بود. پولس حواری در سال 52 میلادی بدان شهررفت و در میان فلاسفه بترویج دین مسیحی پرداخت (اعمال رسولان 17- 15 و 24) - انتهی. اثینه معروف است به مدینۀ حکماء. (حبط ج 1 ص 57). و رجوع به آطن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نِ)
لوئیز د لا لیو د.... از زنان نامی، متولد در والانسین. وی ولینعمت ژان ژاک روسو بود و از وی خاطرات شایان توجهی بجا مانده است (1726- 1783 میلادی)
آدریان. وکیل دعاوی و مردی سیاسی متولد در جزیره موریس. وی از انگلستان درخواست که به وطن او آزادی دهند. (1794- 1839 میلادی)
لغت نامه دهخدا
اینه قازطاغی بازاری. نام قصبۀ مرکز قضا در سنجاق ((بیغا)) در 12هزارگزی جنوبی قلعۀ سلطانیه در کنار رودی کوچک که بنهر مندرس فرومیریزد و قریب 4000 تن سکنه دارد. قضای ازینه محدود است از سمت شمال به قسمت شمال غربی لوا و از طرف مغرب بدریا و از جانب مشرق بقلعۀ سلطانی و از جهت جنوب آن قضای آیواجق، این قضا از طرف شمال ناحیۀ قوم قلعه و در مشرق ناحیۀ بیرامیج را شامل است و دارای 130 قریه و 18 محلۀ قصبه و مشتمل است بر 7342 خانه و 35438 تن سکنه و از آن 4500 تن از اهالی روم و چند صد تن ارمنی و یهودی و بقیه همه مسلمانانند. در داخل این قضا 182 جامع و مسجد و 135 مکتب و6 مدرسه و 3 تکیه و 10 کلیسا و یک بیمارستان و 7 کاروانسرا و 5 حمام و 75 آسیا و 61145 دونم باغ و باغچه موجود است. محصولات آن عبارت است از: حبوبات متنوعه و انگور و میوه های دیگر و زیتون و پنبه و عسل و غیره. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان گاورود، بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 30 هزارگزی شمال کامیاران و 5 هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنندج واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 208 تن سکنه دارد و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
از اعلام زنان است. رجوع به فهرست اعلام تاریخ طبری چ بیروت و اعلام النساء ج 1 شود، ’أن ّ’ لغتی است در ’لعل’ مانند ’ایت السوق انک تشتری لحماً’، یعنی ’لعلک’، و گویند از آنست این آیه در قرائت بعضی: ’و مایشعرکم انها اذا جائت لایؤمنون’. (قرآن 109/6). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، گاهی کاف تشبیه به ’أن ّ’ افزوده شود مانند: کأنه شمس، و گاهی با کاف مخفف می شود و عمل نمی کند مانند: ’و وجه مشرق اللون کان ثدیاه حقان’و یروی ثدییه (علی الاعمال) و الرفع اجود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
- برهان اًن ّ، برهان انی، عبارت است از برهان و طریقۀ استدلال از راه معلول جهت کشف علت و این نوع برهان، برهان اکتشافی است. (از دستورالعلماء ج 1 ص 236 از فرهنگ علوم عقلی سجادی). و آن عکس برهان لمّ (برهان لمی) است چه در برهان لمی از علت به معلول میرسند. (از دستورالعلماء ج 1 ص 236). و رجوع به برهان انی و لمی (ذیل برهان) و دستورالعلماء شود.
برای آگاهی از آیات و امثال مصدر به ’ان’ که در ادب فارسی بکار رفته، رجوع به امثال و حکم مؤلف ج 1 ص 286 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَنَ)
ابن سمیدع. نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب) و او در اواسط مائۀ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. (از قاموس الأعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَ نَ)
مصغر اذن. گوش خرد. گوشک، رأی دیدن. (زوزنی). رأی اندیشیدن، ظاهر شدن حماقت و گولی کسی، نمودن. اراء. اراه. (تاج المصادر بیهقی) ، بیمار شش شدن، ارآء رایت، بر زمین زدن نیزه را، کاری کردن که او را نیک پندارند، جنبانیدن هر دو پلک را در دیدن، دیدن در آینه پس پری زده شدن، پیرو قول بعض فقهاء شدن، بسیار شدن خوبی و نیکوئی دیدار کسی، پدیدار شدن اثر آبستنی در پستانهای شتر یا گوسفند، برگردیدن سر بینی شتر بجانب حلق وی، نمودن خدای تعالی کسی را عذاب وهلاک: اری اﷲ بفلان کذا و کذا، أی اری الناس به العذاب و الهلاک و لایقال ذلک الاّ فی الشر. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَ نَ)
وادیی است از وادیهای جهت قبلیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
در لهجۀ فرانسویان، بجای استفان و استفانس متداول است
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ)
تخم مرغ. (برهان). هدایت در انجمن آرا ذیل این کلمه گوید: برهان در برهان بی برهان آورده و در فرهنگها نیافتم. رجوع به آستینه شود، آسان از هر چیزی
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
قنفذالبحر. توتیاالبحر. توتیاءالبحر. خارپشت دریایی. و رجوع به دزی ج 1 ص 26 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
تاهی از تاههای زه کمان. ج، اسائن.
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ نَ)
جمع واژۀ عیان. آهنی است در متاع فدان. عین. (منتهی الارب). رجوع به عیان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ رَ نَ)
ناحیه ای از مدینه. کثیر راست:
و ذکرت عزّه اذ تصاقب دارها
برحیّب فأرینه فنخال .
و آنرا ((أرابن)) نیز گفته اند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان، تازه و تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الینه
تصویر الینه
((اِ نِ))
از خود بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتینا
تصویر اتینا
((اَ تَ یا تِ))
حشرات کوچک، کنایه از آدم فرومایه، خرج بیهوده
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان استرآباد جنوبی و در فارسی او زینه
فرهنگ گویش مازندرانی
دهکده ای قدیمی بر سر راه دو هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تخته ی چوبین که در پیش ایوان یا پرتگاه خانه نصب کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی خوراکی، پونه ی وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی