معنی اتوی - جستجوی لغت در جدول جو

اتوی(اَ وا)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتمی — تصویر اتمی

مربوط به اتم مثلاً انرژی اتمی، ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گران قیمت که در جواهرسازی به کار می رود مثلاً نگین اتمی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اتقی — تصویر اتقی

پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اموی — تصویر اموی

مربوط به بنی امیه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اخوی — تصویر اخوی

برادر، برادرانه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ابوی — تصویر ابوی

پدرانه،
پدر مثلاً ابوی من، ابوی شما

فرهنگ فارسی عمید

ویژگی کشتی که در زمستان بکارند و حاصلش در بهار یا تابستان به دست آید مانند جو و گندم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اقوی — تصویر اقوی

قوی تر، تواناتر، نیرومندتر، محکم تر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اتقی — تصویر اتقی

پرهیزکارتر پارساتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ناتوی — تصویر ناتوی

بدجنسی، ناقلابودن، ناسازگاری

فرهنگ لغت هوشیار

تمام تر کامل تر. یا بنحو اتم. بنحو اکمل بتمامتر صورتی. یا بوجه اتم. بوجه اکمل بتمامترصورتی

فرهنگ لغت هوشیار

تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین. تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اتاوی — تصویر اتاوی

جمع اتاوه، باج ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فتوی — تصویر فتوی

فرمان فقیه و مفتی، آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اتود — تصویر اتود

آموزش پژوهش دفترکار

فرهنگ لغت هوشیار

منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد

فرهنگ لغت هوشیار

زمستانی گیاه زمستانی منسوب به شتا زمستانی. یا زراعت (محصول) شتوی. کاشتی که در زمستان کنند و در بهار یا تابستان به دست آید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اهوی — تصویر اهوی

دوست داشتنی دلخواه تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اوتی — تصویر اوتی

چین بر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اموی — تصویر اموی

خاندان بنی امیه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقوی — تصویر اقوی

تواناتر و قویتر

فرهنگ لغت هوشیار

در فارسی به کار می رود پدر منسوب به اب پدری، در تداول فارسیان این کلمه را بمعنی پدر بکار برند و ابوی من ابوی تو ابوی او گویند و بدین معنی در بعضی نوشته ها هم بکار رفته است

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اخوی — تصویر اخوی

برادری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شتوی — تصویر شتوی

((شَ تَ))

زمستانی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از فتوی — تصویر فتوی

((فَ وا))

حکم و رأی فقیه و حاکم شرع، فتوا

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اتون — تصویر اتون

تون، گلخن، گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اقوی — تصویر اقوی

((اَ وا))

قوی تر، تواناتر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اخوی — تصویر اخوی

((اَ خَ))

برادر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ابوی — تصویر ابوی

((اَ بَ))

پدری، پدر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اتود — تصویر اتود

((اِ تُ))

طراحی مقدماتی، مداد نوکی، مطالعه و تحقیق مقدماتی، بررسی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اخوی — تصویر اخوی

برادر

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از فتوی — تصویر فتوی

دادستان

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از اتمی — تصویر اتمی

Atomic

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از اتمی — تصویر اتمی

атомный

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از اتمی — تصویر اتمی

atomar

دیکشنری فارسی به آلمانی