جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اقوی

اقوی

اقوی
قوی تر. بنیروتر. نیرومندتر. محکم تر. تواناتر و زورآورتر. (ناظم الاطباء). قوی تر و زورمندتر. (غیاث اللغات) (آنندراج) : از ارکان امیر یوسف الدین که رکن اقوی بود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

ابوی

ابوی
در فارسی به کار می رود پدر منسوب به اب پدری، در تداول فارسیان این کلمه را بمعنی پدر بکار برند و ابوی من ابوی تو ابوی او گویند و بدین معنی در بعضی نوشته ها هم بکار رفته است
فرهنگ لغت هوشیار

اقویا

اقویا
جمع قوی نیرومندان توانایان زور آوران مقابل ضعفا: (ضعفا از عهده اقویا بر نیایند)
اقویا
فرهنگ لغت هوشیار