جدول جو
جدول جو

معنی اتقی - جستجوی لغت در جدول جو

اتقی
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
فرهنگ فارسی عمید
اتقی(اَ قا)
متقی تر. پارساتر. پرهیزگارتر
لغت نامه دهخدا
اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتقا
تصویر اتقا
پرهیز کردن، حذر کردن، خویش را نگه داشتن، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقیا
تصویر اتقیا
تقی ها، پرهیزکاران، خداترسان، باتقوایان، جمع واژۀ تقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افقی
تصویر افقی
ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
مربوط به اتم مثلاً انرژی اتمی، ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گران قیمت که در جواهرسازی به کار می رود مثلاً نگین اتمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقی
تصویر متقی
باتقوا، پرهیزگار، پارسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتی
تصویر اقتی
خربق کاذب آقطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقی
تصویر متقی
پرهیزکار، مومن و نماز گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاقی
تصویر تاقی
ترکی کلاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افقی
تصویر افقی
کرانی ترازی خطی موازی زمین و خط افق مقابل عمودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقی
تصویر اشقی
شقی تر، بدبخت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقی
تصویر ارقی
شیرخشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخقی
تصویر اخقی
منسوب به اخق آنچه مربوط و پیوسته به اخق است، دانشمند اخق اخق دان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسایی، پرهیز کردن، ترسیدن، حذر کردن، خویشتن را نگاه داشتن، پرهیز، پرهیزکاری، ورع
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقیا
تصویر اتقیا
پارسایان، جمع تقی، پرهیزکاران، ترس کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افقی
تصویر افقی
((اُ فُ))
موازی، منسوب به افق. خط راست موازی سطح زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتی
تصویر اقتی
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقطی، بیلسان، بیلاسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشقی
تصویر اشقی
((اَ قا))
بدبخت تر، دل سخت تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متقی
تصویر متقی
((مُ تَّ))
پرهیزگار، پارسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقی
تصویر افقی
ترازی، ستانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افقی
تصویر افقی
Horizontal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
Atomic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
атомный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atomar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
атомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atomowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
poziomy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
原子的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افقی
تصویر افقی
水平的
دیکشنری فارسی به چینی