جدول جو
جدول جو

معنی اتشی - جستجوی لغت در جدول جو

اتشی
(اَتِ)
خارپشت کلان تیرانداز. سیخول. قنفذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند، راست و درست شدن، استیخ ایستادن، به نهایت درستی رسیدن
لغت نامه دهخدا
اتشی
ظرف مسین کوچکتر از آفتابه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتشی
تصویر آتشی
به رنگ آتش، سرخ تیره
کنایه از بسیار خشمگین، تند
کنایه از سوزان
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، گل سوری، چچک، گل آتشی، سوری، لکا، بوی رنگ، ورد، رز
پخته شده با آتش مثلاً سیب زمینی آتشی،
نوعی کهربای زرد رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
مربوط به اتم مثلاً انرژی اتمی، ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گران قیمت که در جواهرسازی به کار می رود مثلاً نگین اتمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترشی
تصویر اترشی
ترشی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به آتش: مانند آتش همچون آتش آتشین، برنگ آتش آتشفام آتشین، قسمی گل بعضی آن را سوری دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعشی
تصویر اعشی
شبکور، نام چامه سرایی است تازی کسی که چشمش در شب نبیند شبکور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشی
تصویر انشی
بر گرفته از انشا خوش نوشته خوش سروده ممال (انشا) : (چو روز جلوه انشاد را وی شعرم ببارگاه در آرد عروس انشی را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشی
تصویر ایشی
ترکی خدیش کد بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترشی
تصویر اترشی
((اُ رُ))
ترشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتشی
تصویر ارتشی
((اَ تِ))
منسوب و مربوط به ارتش، آن که در ارتش کار می کند، به رنگ لباس های نظامی، خاکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعشی
تصویر اعشی
((اَ شا))
شبکور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امشی
تصویر امشی
((اِ))
محلول حشره کش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
آتش مزاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
Atomic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
Fiery
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گورکن، رودک
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
infuocato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atomico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
ardente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atômico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
炽热的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
原子的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atomowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
ognisty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
вогненний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
атомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
feurig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atomar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آتشی
تصویر آتشی
огненный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
атомный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
atómico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی