اصرار بر نافرمانی کردن. (منتهی الارب) ، در نعمت فیریده گردانیدن. در نعمت دنه گرفته گردانیدن. (زوزنی). نعمت دادن کسی را چندانکه بغلبۀ نشاط انجامد. دنه گرفتن در نعمت. گمراه کردن نعمت کسی را. بیراه کردن نعمت کسی را. هار کردن. نعمت بسیار دادن. در نعمت انبارده گردانیدن، به نعمت پروردن. نعمت دادن
اصرار بر نافرمانی کردن. (منتهی الارب) ، در نعمت فیریده گردانیدن. در نعمت دَنَه گرفته گردانیدن. (زوزنی). نعمت دادن کسی را چندانکه بغلبۀ نشاط انجامد. دنه گرفتن در نعمت. گمراه کردن نعمت کسی را. بیراه کردن نعمت کسی را. هار کردن. نعمت بسیار دادن. در نعمت انبارده گردانیدن، به نعمت پروردن. نعمت دادن
طخیفه ساختن که نوعی از آش باشد. (ناظم الاطباء). طخیفه ساختن که آش باشد. (منتهی الارب). طخیفه ساختن، و طخیفه بمعنی خزیره است. (از اقرب الموارد). رجوع به طخیفه و خزیره شود
طَخیفه ساختن که نوعی از آش باشد. (ناظم الاطباء). طَخیفه ساختن که آش باشد. (منتهی الارب). طَخیفه ساختن، و طَخیفه بمعنی خزیره است. (از اقرب الموارد). رجوع به طَخیفه و خزیره شود
ضد تثاقل. (تاج الع__روس ج 6 ص 93) (اقرب الموارد) (قط-ر المحیط). و منه حدیث مجاهد و قد سأله حبیب بن ابی ثابت: انی اخاف ان یؤثر السجود جبهتی. فقال اذا سجدت فتخاف، ای ضعجبهتک علی الارض وضعاً خفیفاً. (تاج العروس ایضاً)
ضد تثاقل. (تاج الع__روس ج 6 ص 93) (اقرب الموارد) (قط-ر المحیط). و منه حدیث مجاهد و قد سأله حبیب بن ابی ثابت: انی اخاف ان یؤثر السجود جبهتی. فقال اذا سجدت فتخاف، ای ضعجبهتک علی الارض وضعاً خفیفاً. (تاج العروس ایضاً)
نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا، هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن، هلاک کردن، نابود کردن
نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا، هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن، هلاک کردن، نابود کردن