جدول جو
جدول جو

معنی اتلاف

اتلاف(سُنْ نَ پَ رَ)
هلاک کردن. (تاج المصادر). نیست کردن. هلاک یافتن. (مؤید). نابود کردن. تلف کردن. افناء: او را بغرامت آن اتلاف و تضییع مؤاخذت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی).
- اتلاف کردن، اسراف. تلف کردن، اندوه مند گشتن، اتّلهه النبیذ، بیخود کرد شراب او را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا