جدول جو
جدول جو

معنی اتصاف

اتصاف((اِ تِّ))
دارای صفتی شدن، به صفتی موصوف شدن، ستوده شدن، صفت کردن، با هم ستودن چیزی را، صفت پذیری، نشان پذیری
تصویری از اتصاف
تصویر اتصاف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اتصاف

اتصاف

اتصاف
نشان پذیرفتن. صفت گرفتن. بصفتی موصوف شدن. موصوف شدن.
لغت نامه دهخدا

اتلاف

اتلاف
نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا، هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن، هلاک کردن، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار