- اتجار
- بازرگانی خرید و فروش بازرگانی کردن خرید و فروش کردن معامله سودا بیع و شری تجارت
معنی اتجار - جستجوی لغت در جدول جو
- اتجار
- تجارت کردن، بازرگانی کردن، سوداگری
- اتجار ((اِ تِّ))
- بازرگانی کردن، خرید و فروش کردن، معامله، سودا، بیع و شری، تجارت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان زرشک اثرار
روی آوردن
جمع حجر، سنگها
یاخته ساختن (یاخته حجره)، زمینخواری، پناهیدن
جمع شجر، درختان
هم ستیزی، دست زیر چانه زدن، خواب از چشم در رفتن
پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
ملول ساختن، تنگدل گردانیدن
پگاه خیزی، بد کاری، جهمرزی (زنا)، دروغبافی
مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و بحمیت وطن در مقابل دشمن بمدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند، اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
به سلاک دادن، پاداش دادن
شجرها، درخت ها، جمع واژۀ شجر
ایلجار، اجتماع عدۀ بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، امبرباریس، زارج، زراج، سرشک، انبرباریس، برباریس، زراک، زرک، دارشک
زرشک، اثرار
جمع حجر، سنگ ها
جمع شجر، درختان
مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و به حمیت وطن در مقابل دشمن به مدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند، اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
حجر
احجار کریمه (ثمینه): سنگ های قیمتی مانند الماس، زمرد و فیروزه
احجار کریمه (ثمینه): سنگ های قیمتی مانند الماس، زمرد و فیروزه
بازرگانان، سوداگران
تارها و زهها
بازرگانها، تاجرها
تاجرها، بازرگانان، بازارگانان، جمع واژۀ تاجر
متاع تاجر کالا باسم من همه مال التجاره غم و درد زشهر یار ببین بار بار میگذرد. (عارف. دیوان)