معنی اعتجار - لغت نامه دهخدا
معنی اعتجار
- اعتجار(هَُ نَ بَ)
- معجر افکندن بر سر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). معجر پوشیدن زن. (از اقرب الموارد). معجر برافکندن زن. (تاج المصادر بیهقی) ، عریش ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برپا ساختن عریش. (ازمتن اللغه) (از اقرب الموارد). وادیج بستن. و وادیج چوب بندی را گویند که تاک انگور را بالای آن اندازند. (آنندراج) ، بر ستور سوار شدن. (آنندراج). سوار شدن بر ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
واژههای مرتبط با اعتجار
اعتجار
- اعتجار
- پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
فرهنگ لغت هوشیار