جدول جو
جدول جو

معنی اتئاد - جستجوی لغت در جدول جو

اتئاد
(سی / یَ خوا / خا رَ / رِ)
آهستگی نمودن. یقال: اتئد فی امرک، ای تثبّت. (منتهی الارب) ، ذبح کردن گوسپند تئمه، افضاء مراءه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی کردن، یگانگی داشتن، یگانگی، همدستی، در ریاضیات تساوی ای که یک یا چند متغیر دارد و به ازای همۀ مقادیر متغیرها صدق می کند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ پَ / پِ کَ / کِ)
شادمانی نمودن از نعمت. (منتهی الارب) ، ریخته و سوده شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ فَ)
خداوند مال کهنه شدن، چکانیدن. (منتهی الارب) ، بستن و کشیدن چهارپا
لغت نامه دهخدا
(سَ)
یکی شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). یگانگی داشتن. یگانگی کردن:
گفت چون ندهی بدین سگ نان زاد
گفت تا این حد ندارم اتحاد.
مولوی.
یک رنگی، یگانگی، یکدلی. یک جهتی، موافقت. وفق. توافق، اجتماع. وحدت: میان این هر دو پادشاه به اتحاد و اشتباک رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی) ، مزاوجت. زواج.
- اتحاد، اتحادالاثنین، اتحاد آدمی با عقل فعال (اصطلاح فلسفه).
- اتحادالأصابع، عیبی در دست و آن پیوستگی انگشتان باشد بیکدیگر در خلقت (اصطلاح طب).
- به اتحاد آراء، به اتفاق آراء.
ترکیب های دیگر:
- اتحاد جوهر (اصطلاح فلسفه). اتحاد رباطی (اصطلاح طب). اتحاد زمان (اصطلاح فلسفه). اتحاد شکل (اصطلاح کیمیا). اتحاد صورت (اصطلاح کیمیا). اتحاد عاقل و معقول (اصطلاح فلسفه). اتحاد غضروفی (اصطلاح طب). اتحاد ماهیت (اصطلاح فلسفه)
لغت نامه دهخدا
(سُ سَ)
ترید ساختن. اثّراد
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
گوشت را بریان ساختن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). بریان کردن گوشت. (المصادر زوزنی). بریان کردن گوشت را با آتش. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مال قدیم موروث.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتعاد
تصویر اتعاد
وعده پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
((اِ تِّ))
یکی شدن، یگانگی کردن، سازگاری، توافق، اجتماع، وحدت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
همبستگی، یک پارچگی، هماهنگی، یگانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
الوحدة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
Alliance, Unification, Union, Unity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alliance, unification, union, unité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
Allianz, Vereinigung, Einheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
ittifak, birleşme, birlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
союз , объединение , единство
دیکشنری فارسی به روسی
اتّحاد، وحدت، ائتلاف، اتّحاد دوباره
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
اتحاد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
জোট , ঐক্য , সংঘ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
muungano, umoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
同盟 , 統一 , 連合 , 団結
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
동맹 , 통합 , 연합
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
союз , об'єднання , єдність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
ברית , אִחוּד , אִגוּד , אַחְדוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
गठबंधन , एकीकरण , संघ , एकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
aliansi, penyatuan, persatuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alliantie, vereniging, unie, eenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alianza, unificación, unión, unidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alleanza, unificazione, unione, unità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
aliança, unificação, união, unidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
联盟 , 统一 , 团结
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
sojusz, unifikacja, związek, jedność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
พันธมิตร , การรวมตัว , สหภาพ , ความสามัคคี
دیکشنری فارسی به تایلندی