جدول جو
جدول جو

معنی ابکام - جستجوی لغت در جدول جو

ابکام
(سَ حَ)
گنگ گردانیدن.
لغت نامه دهخدا
ابکام
جمع بکیم، گنگان
تصویری از ابکام
تصویر ابکام
فرهنگ لغت هوشیار
ابکام
گنگان
تصویری از ابکام
تصویر ابکام
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابهام
تصویر ابهام
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احکام
تصویر احکام
محکم کردن، استوار کردن، محکم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احکام
تصویر احکام
آداب و رسوم، قوانین، مقررات، برای مثال ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی (ابن یمین - ۵۲۰)، حکم
احکام نجوم: طریقه ای از غیب گویی یا پیش بینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آن ها را در کارها و زندگانی مردم مؤثر می دانستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
اصرار کردن، پافشاری کردن در امری، در علم حقوق تایید حکم یک دادگاه در دادگاه بالاتر یا هم ارزش، استوار کردن، استواری، به ستوه آوردن، تایید کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
بکرها، کنایه از تازه، بدیع، جمع واژۀ بکر
کشت و زرع، کشاورزی، برای مثال چو ورزه به ابکار بیرون شود / یکی نان بگیرد به زیر بغل (ناصرخسرو۱ - ۳۲۱)، مزرعه، برای مثال دریغ سی و سه باره زر و دروازه ده / دریغ حایط و قصرم زمین و ابکارم (سوزنی - ۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
انگشت ستبر و کوتاه، پوشیده گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
در امری پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
محکم کردن، استوار کردن فرمانها، دستورالعملهای شرعیه فرمانها، دستورالعملهای شرعیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
((اِ))
پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، پوشیدگی، تاریکی، انگشت بزرگ، شست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام
تصویر احکام
((اَ))
جمع حکم، رأی ها، دستور ها، مجموعه دستورالعمل های شرعی، آداب، رسم ها، مجموعه قوانین و مقرراتی که به اراده محکوم علیه قابل تغییر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام
تصویر احکام
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابکاء
تصویر ابکاء
((اِ))
گریانیدن، به گریه واداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
((اِ))
پگاه برخاستن، بامداد از خواب بیدار کردن، بامداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
((اَ))
جمع بکر، دوشیزگان، دختران دوشیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
((اِ))
استوار کردن، محکم کردن کار، پافشاری کردن، اصرار کردن، به ستوه درآوردن، شکوفه برآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرمان ها، دستورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
پافشاری، پافشاری کردن، استوار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابکار
تصویر ابکار
دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
پیچیدگی، سربستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
Ambiguity, Nebulousness, Vagueness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguïté, nébulosité, vague
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguità, nebulosità, vaghezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ความคลุมเครือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
dubbelzinnigheid, neveligheid, vaagheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambigüedad, nebulosidad, vaguedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
неоднозначність , туманність , нечіткість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguidade, nebulosidade, vagueza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
含糊 , 模糊
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
dwuznaczność, mgławica, niejasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
Mehrdeutigkeit, Nebelhaftigkeit, Unklarheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
двусмысленность , туманность , неопределённость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguitas, kabur, ketidakjelasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی