جدول جو
جدول جو

معنی ابوطلیب - جستجوی لغت در جدول جو

ابوطلیب
(اَ طُ لَ)
مولی انس بن مالک انصاری. او از انس روایت کند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوطالب
تصویر ابوطالب
(پسرانه)
نام عموی پیامبر (ص) و پدر علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ سُ لَ)
گرگانی. نام شاعری مادح ملوک صفّاری. از اشعار او تنها پاره ای در لغت نامه ها بر جای است و از آن جمله:
خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آب روی ریزی بر کنار
بت پرستیدن به از مردم پرست
پند گیر و کار بند و گوش دار.
###
به مژه دل ز من بدزدیدی
ای به لب قاضی و به مژگان دزد
مزد خواهی که دل ز من بردی
ای شگفتا که دید دزد بمزد.
###
از فرط عطای او زند آز
پیوسته ز امتلا زراغن.
###
خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله.
###
در جنب علوّ همتت چرخ
مانندۀ وشم پیش چرخ است.
###
در این زمانه بتی نیست از تو نیکوتر
نه بر تو بر شمنی از رهیت خستوتر.
###
ای میر بوحمد که همه محمدت همی
از کنیت تو خیزد و از خاندان تو.
و منوچهری در بیت ذیل ذکر بوسلیک آورده است:
بوالعلا و بوالعباس و بوسلیک و بوالمثل
آنکه آمد از لوالج وآنکه آمد از هری.
و شاید یکی از دو گرگانی در این شعر منوچهری نیز همین ابوسلیک باشد:
آن دو گرگانی و دو رازی و دو ولوالجی
سه سرخسی و سه کاندر سغد بودی معتکن.
رجوع به ج 2 لباب الالباب چ برون ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ حَ)
انصاری خزرجی زید بن اسودبن سهل از بنی نجار. او عقبه و بدر و دیگر مشاهد را دریافته و از تیراندازان مشهور بود وفات وی به سال 31 یا 34 و بقولی 51 هجری قمری بوده است. رجوع به ص 145 حبط ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ عَ)
درّاج. (مهذب الاسماء). کبک کبر. رنگین تاج. پور. جرب
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ عَ)
المجنون الصلت بن دینار. محدّث و ضعیف است
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ لَ)
ابراهیم. سیزدهمین از امرای بنی مرین مراکش (760- 762 ه. ق.)
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ لَ)
رجوع به بوسلیک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
اسپ. فرس. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
انصاری بدری. صحابی است از بنی نجّار و نام او سبره یا اسیره و یا اسید و پدر او عمرو است. صحابی در فرهنگ اسلامی به کسانی گفته می شود که سعادت دیدار پیامبر اسلام را داشته اند و به دین اسلام گرویده اند. این عنوان تنها با دیدار ظاهری حاصل نمی شود، بلکه شرط آن، ایمان و ماندن بر آن تا زمان مرگ است. صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند.
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ لَ حَ)
بقولی کنیت قیس بن عاصم است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
تاج الدین فارسی شیرازی. او پس از عزل مؤیدالدین مرزبان بسعی اتابک بوزابه، به وزارت مسعود بن محمد سلجوقی (527 -547 هجری قمری) رسید لکن چون عقل و کیاستی وافی نداشت پس از قتل بوزابه معزول و به شیراز بازگشت. رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 214 و حبط ج 1 ص 384 شود
فریدالدین عطار. محمد بن ابی بکر ابراهیم نیشابوری. کنیت او بقول مشهور ابوحامد است. رجوع به فریدالدین... شود
علی بغدادی. او راست: عیون التواریخ. و حمدالله مستوفی از این کتاب نقل کرده است. رجوع به حبط ج 1 ص 358 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خُ لَ)
عقبه بن حماد الدمشقی. محدث است. در تاریخ اسلام، محدثان نقش برجسته ای در حفظ و گسترش علم حدیث داشتند. آنان با استفاده از قدرت حافظه، پژوهش های میدانی و مصاحبه با راویان مختلف، احادیث صحیح را شناسایی و برای نسل های بعدی ثبت کردند. محدثان در دوران های مختلف با ایجاد قواعد علمی برای بررسی سند و متن حدیث، یکی از مهم ترین ارکان حفظ اصالت دین اسلام را تشکیل می دهند.
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
وهیب بن عبداﷲ نسائی. یکی از رجال خراسان. وی بزمان هارون خلیفه بر عرب طغیان کرد و هارون علی بن عیسی بن ماهان را بدفع او فرستاد و در حربی که به سال 183 هجری قمری روی داد مغلوب گشت و بار دیگر در 185 ابیورد و طوس و نیشابور را مسخر ساخت و بمحاصرۀ مرو پرداخت و باز علی بن عیسی بمحاربۀ وی شتافت و ابوالخصیب در جنگی صعب کشته شد، حداءه. موش گیر. (مهذب الاسماء). غلیواژ. گوشت ربا. و رجوع به ابوالخطاف شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خُ بَ)
بوزینه. بوزنه. حمدونه. کپی. بهنانه. قرد. (المزهر). میمون
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ده ابوعلی، قریه ای است بجنوب شرقی کازرون بدوفرسنگی آن
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ حَ)
قمری. (دمیری). ورشان. نازو. کناد. طوقدار. مرغ الهی. کبوتر صحرائی
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
ابوطویل شطب الممدود. صحابی است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
نام قله ای از جبال حوران و بر فراز آن معبدی ترسایان دروز را. گویند: یکی از آنان عیسی را علیه السلام بخواب دید و عیسی بدو گفت من بر این کوه مقام دارم مرا بدینجا خانه ای باید کردن و آن معبد بساختند
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ)
اصفهانی. از مشایخ طریقت تصوف است و در اواخر مائۀ سیم و اوائل مائۀ چهارم میزیست و صحبت ابوعبدالله بن خفیف دریافت و ابن خفیف ذکر وی در کتاب خود آورده است. و او را حلولی میخواندند. و در طرطوس درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اَ طَیْ یِ)
آفروشه. (مهذب الاسماء). افروشه. ابوسهل. (مهذب الاسماء). ابوصالح. (مهذب الاسماء). حلوا. خبیص
لغت نامه دهخدا
(اَ طَیْ یِ)
سرخسی. از قدمای شعرای ایران و مرحوم هدایت گوید: از احوال او اطلاعی نیست. قطعۀ ذیل از اوست:
ای پادشاه روی زمین دور از آن تست
اندیشۀ تقلّب دوران کن و زمان
بیخی نشان که دولت باقیت بردهد
کاین باغ عمر گاه بهار است و گه خزان
چون کام جاودان متصور نمیشود
خرم کسی که زنده کند نام جاودان
طاهر بن علی جرجانی. در فهرست شیخ منتجب الدین آمده است: که وی از فقها و شیعی است و به سال 575 هجری قمری درگذشته است
وراق. ابن عبدوس. او دیوان ابن الرومی را گرد کرده است. (ابن الندیم)
المقلی. فقیهی شافعی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مشک زباد. مشک گربۀ دشتی. شاخ. غالیه. (بوفن).
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ)
ماهی شور. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ غَلْ لا)
یونس بن جبیر باهلی. از روات حدیث است. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ رَ)
ابوبکر حوشب بن مسلم بصری. محدث است (؟). (الکنی والاسماء للدولابی ج 1 ص 120 س 5). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
مولی رسول الله صلوات الله علیه. صحابی است. و بعضی گفته اند نام او احمر است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ لَ)
موضعی از اراضی سودان میان 17 و 18 درجه عرض شمالی. و بدانجا جنگی میان مهدی سودانی محمّدبن عبدالوهاب و انگلیسیان روی داد و از سپاه او 1200 تن بکشتند
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
محدث است و از عبدالله بن زیاد روایت کند. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ ؟)
سلیک بن اعر (؟). صحابی است. صحابی در اصطلاح علم حدیث به مسلمانی اطلاق می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر بر آن ایمان باقی مانده است. صحابه در انتقال روایات نبوی، فتوحات اسلامی و تثبیت آموزه های دینی نقش بنیادین داشته اند. آنان از نزدیک ترین یاران پیامبر به شمار می آیند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
رجوع به ابوالملیح شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
حمید. او از ابی صالح خوزی حدیث شنوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُطْ طَیْ یِ)
طاهر بن حسین بن مصعب بن رزیق بن ماهان یا رزیق بن اسعد رادویه یا اسعد بن راذان. ملقب به ذی الیمینین. اولین کس از طاهریان نخستین سلسلۀ ایرانی که پس از غلبۀ عرب در ایران صاحب استقلال شدند. طاهر پس از آنکه در چندین معرکه جیش امین را درهم شکست و امین بقتل رسید و مأمون را بر سریر خلافت متمکن ساخت، 205 هجری قمری از دست مأمون بحکومت خراسان منصوب گشت و به مرو کرسی خراسان شد و بعد از یکسال و شش ماه در سنه 207 هجری قمری به روز جمعۀ بیست و پنجم جمادی الاخر با داعیۀ استقلال نام خلیفه از خطبه بیفکند و فردای آنروز درگذشت و گویند مأمون از پیش تفرس این امر در طاهر کرده و شربت دار یا خوالیگر طاهر را بمواعید بر آن داشته بود که هر آن روز که طاهر سر از طاعت پیچد وی را مسموم سازد. پس ازاو پسر طاهر طلحه جای پدر گرفت. و خلف طلحه عبدالله وجانشین عبدالله ، طاهر گردید و آخرین آنان محمد بود که به سال 259 هجری قمری مغلوب یعقوب بن لیث شد و سلطنت طاهریان در خراسان پس از پنجاه وچهار سال منقرض گشت
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
نام قلعه ای به افریقیه نزدیک تونس. پس از خرابی قیروان سکنۀ قیروان به قلعۀ ابوطویل هجرت کردند وآن قلعه آبادان شد و مرکز قبائل صنهاجه گردید. و این همان قلعه است که ابویزید خارجی در او تحصن کرد
لغت نامه دهخدا
(اُ)
فیلسوفی یونانی از ماغارویان و از مردم ملیطه شاگرد و خلیفۀاقلیدس بمائۀ چهارم قبل از میلاد و چنانکه دیوجانس لائرتی و فلوطرخس روایت کرده اند او فن جدل به ذیمسطینس آموخت. و مسئلۀ حبّه و خرمن بدو منسوب است.
لغت نامه دهخدا