جدول جو
جدول جو

معنی ابوالبقا - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالبقا
(اَ بُلْ بَ)
هشام بن عبدالملک یزنی حمصی. محدث. وفات او به سال 251 هجری قمری بوده است و صاحب تاج العروس گوید صواب ابوالتقی بر وزن غنی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوالعلا
تصویر ابوالعلا
(پسرانه)
پدر علا کنیه پرستو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابوالبشر
تصویر ابوالبشر
پدر بشر، پدر آدمیان، اولین آدم، کنیۀ حضرت آدم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بُرْ رِ)
عارض، کمال الدوله. از امنای ملکشاه بن الب ارسلان. رجوع به حبیب السیر ج 1ص 373 شود. قصیدۀ بائیه ای که ظاهراً از حسن متکلم است و بغلط در دیوان منوچهری آمده است در مدیح اوست:
کمال دول بورضا کافرینش
بود در خطب زین الفاظ خاطب
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ شَ)
پهلوان بن شهرمزن بن محمد بن بیوراسف الیزدی دجّال کذّاب. و حافظ گوید: زعم انه سمع من شخص لایعرف، بعد السبعین و خمسماءه صحیح البخاری قال اخبرنا الداودی. فانظر الی هذه الوقاحه. صاحب تاج العروس گوید اسم و نسب او را در آخر شرح مصابیح بغوی بخط مؤلف دیدم
کنیت آدم پدر آدمیان. بوالبشر. کنیت مهتر آدم علیه السلام. (مؤید الفضلاء). صفی الله
کنیت ابن مقفع ساویروس اسقف
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صَ)
قبیصی. عالمی ریاضی است. شاگرد علی بن احمد العمرانی الموصلی و معاصر ابن الندیم صاحب الفهرست است و مجسطی تدریس میکرده است. رجوع به فهرست ابن الندیم و تاریخ الحکماء قفطی ترجمه اقلیدس ص 64 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صَ)
برهان الدین بن ابی الوفاء شافعی والد کمالی حنفی. او راست: فتح الله حسبی و کفی فی ولد المصطفی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
از کنای عرب است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُرْ رِ)
سیری. ابوالأمن. (مهذب الاسماء). شبع
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
هاشم عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی. او را قرائتی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُسْ سَ)
یحیی بن یزداد. محدّث است. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
خداوند دختران.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
محب الدین عبدالله بن ابی عبدالله الحسن بن ابی البقاء عبدالله بن حسین عکبری، و کنیت او ابوفضیل ادیب نحوی فقیه و حاسب حنبلی. مولد او بغداد به سال 538 هجری قمری او در نحو شاگرد ابن خشاب و یحیی بن نجاح بود. وقتی تدریس مدرسه نظامیه را با شرط قبول مذهب شافعی بدو دادند و او سر باززد. وی در کودکی بعلت آبله نابینا گشت، گویند کتب را بر او میخواندند و او مطالب را در ذهن خویش فراهم می آورد و سپس بکاتب املا میکرد و طریقۀ تألیف او بدین گونه بود. وفات او در 616 هم به بغداد بود. او راست: شرح کتاب ایضاح ابوعلی فارسی. شرح دیوان متنبی معروف به شرح عکبری. شرح لمع ابن جنی. شرح مفصل زمخشری. شرح خطب ابن نباته. کتاب اعراب القرآن موسوم به تفسیرالتبیان. کتاب اعراب الحدیث. کتاب اعراب الحماسه. شرح مقامات حریری، پشمینۀ نهایت نرم که آن را سقلاط خاص نیز نامند
لغت نامه دهخدا
بلوی. خالد بن عیسی بن احمد بن ابراهیم بن ابوطالب بلوی اندلسی مالکی، مکنی به ابوالبقاء. وی به سال 737 هجری قمری درگذشت. او راست: ’تاج المفرق فی تحلیه اهل المشرق’ او این کتاب را بهنگام سفر خود به مشرق نگاشت و آن مملو ازفوائد و فرائد است. (از هدیه العارفین ستون 343)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
حسینی کفوی. او راست کتابی در لغت عرب، معروف به کلیات ابی البقاء و آنرا به نام مصطفی پاشای وزیر کرده است
لغت نامه دهخدا
ابن الضیاء مکنی به ابوالبقاء قرشی مکّی حنفی. متوفی 854 هجری قمری او راست: تنزیه المسجد الحرام عن بدع جمله العوام
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
کنیت جبرائیل
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
خانه خدا. خداوند خانه. صاحب خانه. رب البیت. (المزهر) ، شترمرغ نر. ظلیم
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ)
او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُشْ شِ)
مستی. سکر. و رجوع به ابوشفا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
شیر. لبن.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُتْ تُ قا)
محمد بن حسن. محدثی است. یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَدْ دا)
مولی عبدالله بن جعفر بن ابیطالب. او بحسن صوت معروف و از خنیاگران مشهور عصر خویش است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بُ)
کنیت قاسم ذبیانی ابن حنبل. شاعر معروف اسلامی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مَ)
لقیط. محدث است. محدثان در جهان اسلام نه تنها در حفظ سنت های نبوی نقش اساسی داشتند، بلکه با تحلیل علمی و آگاهی عمیق از منابع حدیثی، به ایجاد قواعد علمی برای بررسی صحت روایت ها پرداختند. تلاش های محدثان سبب شد تا احادیث معتبر از غیرمعتبر جدا شوند و منابع حدیثی معتبر در قالب کتاب های مشهور همچون ’صحیح مسلم’ و ’صحیح بخاری’ به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
ابن خلف مصری لغوی. مولد او به سال 849 هجری قمری بوده است. او راست: حاشیه ای بر شرح علی بن اسماعیل قونوی بر الحاوی الصغیر عبدالغفار قزوینی و منظومه ای در عقاید و شرح منظومۀ فوق و نیز شافیۀ ابن حاجب را بشعر کرده است و هم مغنی ابن هشام را بنظم آورده و باز او راست شرحی بر این منظومه و نظم تلخیص المفتاح و مؤلف کشف الظنون در ذیل ’تلخیص المفتاح’ نام را ’ابوالنجاد’ آورده و ظاهراً نام اخیر صحیح است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ قی ی)
اشنان. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
شمشیر.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ قَ)
کرکی.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَقْ قا)
محدث است. او از ابوالنعمان و از او زید بن ارقم روایت کند. محدثان در جهان اسلام نه تنها در حفظ سنت های نبوی نقش اساسی داشتند، بلکه با تحلیل علمی و آگاهی عمیق از منابع حدیثی، به ایجاد قواعد علمی برای بررسی صحت روایت ها پرداختند. تلاش های محدثان سبب شد تا احادیث معتبر از غیرمعتبر جدا شوند و منابع حدیثی معتبر در قالب کتاب های مشهور همچون ’صحیح مسلم’ و ’صحیح بخاری’ به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
عبدالأوّل عیسی بن شعیب بن ابراهیم بن اسحاق سیستانی بن ابی عبدالله. محدثی عالی الاسناد و آخرین کس که از داودی روایت کرده است. پدر او از سیستان بهرات شد و ابوالوقت در ذی قعده سال 458 هجری قمری بهرات متولد گشت و به شب یکشنبۀ ششم ذی قعده سنۀ 553 به به بغداد برباط فیروز درگذشت و شیخ عبدالقادر گیلانی بر او نماز کرد و جسد وی بشونیزیه بمقبرۀ رویم زاهد بخاک سپردند
لغت نامه دهخدا
ابن ثاوان نجم الدین ابوالبقاء التفلیسی الصوفی. صاحب فوات الوفیات قطعۀذیل را ازو آورده است:
اغتنم یومک هذا
انما یومک ضیف
وانتهب فرصه عمر
حاضر فالوقت سیف
لا تضیع هذه الان
فاس فالتضییع حیف
عد عن سوف أو السا
عه أو أین و کیف
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوالبشر
تصویر ابوالبشر
باباآدم
فرهنگ لغت هوشیار