سپری شدن. (ناظم الاطباء) : اعوق بی الدابه او الزاد اعاقه، سپری شد. (منتهی الارب). از سفر بازماندن: اعوق بی الدابه او الزاد اعواقاً، قطع، ای عجزت عن السفر. (از اقرب الموارد) ، زدایندۀ زنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). صیقل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جلادهنده شمشیر و کارد و هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صاف چیزی. (ناظم الاطباء). صاف کننده هر چیزی. مؤنث: عوساء. ج، عوس. (از اقرب الموارد)
سپری شدن. (ناظم الاطباء) : اعوق بی الدابه او الزاد اعاقه، سپری شد. (منتهی الارب). از سفر بازماندن: اعوق بی الدابه او الزاد اعواقاً، قطع، ای عجزت عن السفر. (از اقرب الموارد) ، زدایندۀ زنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). صیقل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جلادهنده شمشیر و کارد و هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صاف چیزی. (ناظم الاطباء). صاف کننده هر چیزی. مؤنث: عوساء. ج، عوس. (از اقرب الموارد)
برق افتادن بر کسی. رسیدن برق کسی را. زدن برق کسی را، برداشتن ناقه دم خود را در اثر آبستنی، ترسانیدن مردم. بیم کردن. توعید کردن. تهدید کردن. (زوزنی) ، ریختن آب بر روغن زیت، تندر و درخش آوردن آسمان، برق افتادن. برق زدن. رعد و برق نمودن هوا، گشادن زن روی خویش را، درفشانیدن شمشیر را، برانگیختن شکار را، برآراستن زن خویشتن را، برگ آوردن درخت، ترک کردن کاری را، قربان کردن گوسفند سیاه وسفید، آبستنی نمودن ناقه بی آبستنی
برق افتادن بر کسی. رسیدن برق کسی را. زدن برق کسی را، برداشتن ناقه دم خود را در اثر آبستنی، ترسانیدن مردم. بیم کردن. توعید کردن. تهدید کردن. (زوزنی) ، ریختن آب بر روغن زیت، تندر و درخش آوردن آسمان، برق افتادن. برق زدن. رعد و برق نمودن هوا، گشادن زن روی خویش را، درفشانیدن شمشیر را، برانگیختن شکار را، برآراستن زن خویشتن را، برگ آوردن درخت، ترک کردن کاری را، قربان کردن گوسفند سیاه وسفید، آبستنی نمودن ناقه بی آبستنی
جمع واژۀ طوق، گردن بند و هرچه گرد چیزی دیگر باشد. (فرهنگ نظام) (از آنندراج). جمع واژۀ طوق، گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را. (منتهی الارب) ، از اعلام است. (ناظم الاطباء) ، نام موضعی است نزدیک شعباء و کوه قار بدانجا است. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ طوق، گردن بند و هرچه گرد چیزی دیگر باشد. (فرهنگ نظام) (از آنندراج). جَمعِ واژۀ طوق، گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را. (منتهی الارب) ، از اعلام است. (ناظم الاطباء) ، نام موضعی است نزدیک شعباء و کوه قار بدانجا است. (منتهی الارب)
گیاهی است از تیره اسفنجیان که بحری است و دارای مقدار زیادی نمکهای قلیایی میباشد. از خاکستر آن سود محرق (ئیدرات سدیم) استخراج میکنند غسول حمض اشنان دریایی
گیاهی است از تیره اسفنجیان که بحری است و دارای مقدار زیادی نمکهای قلیایی میباشد. از خاکستر آن سود محرق (ئیدرات سدیم) استخراج میکنند غسول حمض اشنان دریایی
جمع باب، درها، بخش ها، جستارها (مباحث)، جمع باب درها مدخل ها، فصل ها مبحث ها بخش ها قسم ها امرها مسایل، هر یک از بخشهای بزرگ کتابی یا علم و فنی که بفصلها قسمت شود. یا ابواب شادی. درهای خوشی و شادمانی. یا بهمه ابواب. در هر باب از هر باب به همه قسم ها و بخش ها
جمع باب، درها، بخش ها، جستارها (مباحث)، جمع باب درها مدخل ها، فصل ها مبحث ها بخش ها قسم ها امرها مسایل، هر یک از بخشهای بزرگ کتابی یا علم و فنی که بفصلها قسمت شود. یا ابواب شادی. درهای خوشی و شادمانی. یا بهمه ابواب. در هر باب از هر باب به همه قسم ها و بخش ها