آنرا اصباهان واصفهان و اسباهان و اسپاهان و سپاهان نیز خوانند. از شهرهای بزرگ و آباد ایرانست که از لحاظ محصولات صنعتی چه امروز و چه در ادوار گذشته مهمترین مرکز صنایعبشمار میرفته و میرود. بناهای تاریخی و باشکوه آن که در آنها عالیترین نمونه های هنرهای زیبا و صنعت معماری بکار رفته است نظر جهانگردان را بخود جلب میکند. رجوع به اصفهان و اصباهان و ضمیمۀ معجم البلدان ص 287 و فهرست المعرب جوالیقی و فهرست تاریخ الحکماء قفطی و الموشح ص 264 و 286 و قاموس الاعلام ج 2 و الاوراق ص 20، 62 و 285 و الوزراء و الکتاب ص 1، 63، 66، 170 و 231 و حلل السندسیه ص 168 و ایران باستان ج 3 ص 2569 و ضحی الاسلام ج ت ص 183 و فهرست عیون الاخبار و اخبارالدوله السلجوقیه ص 16، 56 و 156 و الراضی ص 20، 62 و 285 و الجماهر بیرونی ص 220، 171، 120، 103 و عیون الانباء ص 169 و مرآت البلدان ج 1 و معجم البلدان شود
آنرا اصباهان واصفهان و اسباهان و اسپاهان و سپاهان نیز خوانند. از شهرهای بزرگ و آباد ایرانست که از لحاظ محصولات صنعتی چه امروز و چه در ادوار گذشته مهمترین مرکز صنایعبشمار میرفته و میرود. بناهای تاریخی و باشکوه آن که در آنها عالیترین نمونه های هنرهای زیبا و صنعت معماری بکار رفته است نظر جهانگردان را بخود جلب میکند. رجوع به اصفهان و اصباهان و ضمیمۀ معجم البلدان ص 287 و فهرست المعرب جوالیقی و فهرست تاریخ الحکماء قفطی و الموشح ص 264 و 286 و قاموس الاعلام ج 2 و الاوراق ص 20، 62 و 285 و الوزراء و الکتاب ص 1، 63، 66، 170 و 231 و حلل السندسیه ص 168 و ایران باستان ج 3 ص 2569 و ضحی الاسلام ج ت ص 183 و فهرست عیون الاخبار و اخبارالدوله السلجوقیه ص 16، 56 و 156 و الراضی ص 20، 62 و 285 و الجماهر بیرونی ص 220، 171، 120، 103 و عیون الانباء ص 169 و مرآت البلدان ج 1 و معجم البلدان شود
دهی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان که در 15هزارگزی جنوب خاور کوهپایه و 15هزارگزی جنوب شوسۀ یزد به اصفهان واقع است و محلی جلگه ای معتدل و سکنۀ آن 166 تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی است. آب ده از رودخانه تأمین میشود و محصولات آن، غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردم کرباس بافی و پنبه ریسی است. در فصل خشکی اتومبیل میتوان به ده برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان که در 15هزارگزی جنوب خاور کوهپایه و 15هزارگزی جنوب شوسۀ یزد به اصفهان واقع است و محلی جلگه ای معتدل و سکنۀ آن 166 تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی است. آب ده از رودخانه تأمین میشود و محصولات آن، غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردم کرباس بافی و پنبه ریسی است. در فصل خشکی اتومبیل میتوان به ده برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
جمع واژۀ اشتر. شتران. ابل. جمال: ذوو، اشتران ازسه تا ده. نیب، اشتران پیر. فرش، اشتران خرد. مساقیب، اشتران زاییده. ابل سدی ً، اشتران فراگذشته، مالک شتررا نیز گویند. (آنندراج). کسی که پرستاری شتر میکندو آنرا کرایه میدهد و از جائی بجائی بار میبرد و کرایه میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به شتردار شود
جَمعِ واژۀ اشتر. شتران. ابل. جِمال: ذوو، اشتران ازسه تا ده. نیب، اشتران پیر. فَرْش، اشتران خُرد. مساقیب، اشتران زاییده. ابل سُدی ً، اشتران فراگذشته، مالک شتررا نیز گویند. (آنندراج). کسی که پرستاری شتر میکندو آنرا کرایه میدهد و از جائی بجائی بار میبرد و کرایه میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به شتردار شود
نام کوهی است از لرستان ایران که هزار و هشتصد و شصت ذرع ارتفاع دارد. (فرهنگ نظام). و رجوع به مادۀ بعد شود، کنایه از مردم بیدل و نامرد و ترسنده. (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). خوفناک. ترسنده و نامرد. (انجمن آرای ناصری). غردل. (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری). ترسناک. ترسو. جبان. شتردل. گاودل. بزدل. مرغ دل. کلنگ دل. آهودل. بددل. کم دل. کم جرأت. اشترزهره. رجوع به اشترزهره شود: خصم اشتردل تو گر خر نیست از چه رو افسرش شده ست افسار. خسروانی. بر میانه بود شه عادل نبود شیر شرزه اشتردل. سنائی. خصم اشتردل ز تو چون رعد بادا در خروش وز دو چشم خویشتن پیوسته نالان چون رباب. سیف اسفرنگ. پیش اشتردلی چو خاقانی یاد تو جز بجام می نخورند. خاقانی. زهی بقوت جودت رجای اشتردل کشد بسوی چراگاه شیر شرزه مهار. رضی نیشابوری. هست آن گاوگوش اشتردل اسب صورت ولی بمعنی خر. ابن یمین. و رجوع به امثال و حکم دهخدا و مجموعۀ مترادفات ص 351 و شعوری ج 1 ص 147 شود
نام کوهی است از لرستان ایران که هزار و هشتصد و شصت ذرع ارتفاع دارد. (فرهنگ نظام). و رجوع به مادۀ بعد شود، کنایه از مردم بیدل و نامرد و ترسنده. (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). خوفناک. ترسنده و نامرد. (انجمن آرای ناصری). غردل. (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری). ترسناک. ترسو. جبان. شتردل. گاودل. بزدل. مرغ دل. کلنگ دل. آهودل. بددل. کم دل. کم جرأت. اشترزهره. رجوع به اشترزهره شود: خصم اشتردل تو گر خر نیست از چه رو افسرش شده ست افسار. خسروانی. بر میانه بود شه عادل نبود شیر شرزه اشتردل. سنائی. خصم اشتردل ز تو چون رعد بادا در خروش وز دو چشم خویشتن پیوسته نالان چون رباب. سیف اسفرنگ. پیش اشتردلی چو خاقانی یاد تو جز بجام می نخورند. خاقانی. زهی بقوت جودت رجای اشتردل کشد بسوی چراگاه شیر شرزه مهار. رضی نیشابوری. هست آن گاوگوش اشتردل اسب صورت ولی بمعنی خر. ابن یمین. و رجوع به امثال و حکم دهخدا و مجموعۀ مترادفات ص 351 و شعوری ج 1 ص 147 شود
اشتران دهکده ای است در درۀ خرم رود واقع مابین تویسرکان و همدان مسافت آن تا نهاوند هشت نه فرسخ است. اشتران حاصل خیز و جای خوبی است. (از مرآت البلدان ج 1 ص 41). و رجوع به تاریخ گزیده ص 696 و 699 شود. و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: اشتران، قصبۀ مرکز دهستان خرمرود شهرستان تویسرکان، 18000گزی شمال باختری تویسرکان و 7000گزی شمال باختری کرزان. کوهستانی، سردسیر، دارای 1470 تن سکنۀ شیعه و فارسی زبان می باشد. آب آن از قنات و رود خانه خرم رود. محصول آنجا غلات، انگور، توتون، تریاک، لبنیات، گردو و مختصر میوه ها. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالی باقی. راه آنجا مالرو است. تابستان از طریق گردنۀ سوتلق و ولاشجرد میتوان اتومبیل برد. دبستان، سه مسجد، 20 باب دکان و خانه های اربابی مرغوبی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
اشتران دهکده ای است در درۀ خرم رود واقع مابین تویسرکان و همدان مسافت آن تا نهاوند هشت نه فرسخ است. اشتران حاصل خیز و جای خوبی است. (از مرآت البلدان ج 1 ص 41). و رجوع به تاریخ گزیده ص 696 و 699 شود. و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: اشتران، قصبۀ مرکز دهستان خرمرود شهرستان تویسرکان، 18000گزی شمال باختری تویسرکان و 7000گزی شمال باختری کرزان. کوهستانی، سردسیر، دارای 1470 تن سکنۀ شیعه و فارسی زبان می باشد. آب آن از قنات و رود خانه خرم رود. محصول آنجا غلات، انگور، توتون، تریاک، لبنیات، گردو و مختصر میوه ها. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالی باقی. راه آنجا مالرو است. تابستان از طریق گردنۀ سوتلق و ولاشجرد میتوان اتومبیل برد. دبستان، سه مسجد، 20 باب دکان و خانه های اربابی مرغوبی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
نام محلی است. حمدالله مستوفی در ذکر مسافت طرق آرد: از سنگان تا جوی مرغ کهتر شش فرسنگ، از او تا اشقران هفت فرسنگ، ازو تا تیران هفت فرسنگ، ازو تا جوی کوشک شش فرسنگ، ازو تا شهر اصفهان چهار فرسنگ. (نزهه القلوب ص 72). بنابراین محل مزبور در 20فرسنگی اصفهان واقع است
نام محلی است. حمدالله مستوفی در ذکر مسافت طرق آرد: از سنگان تا جوی مرغ کهتر شش فرسنگ، از او تا اشقران هفت فرسنگ، ازو تا تیران هفت فرسنگ، ازو تا جوی کوشک شش فرسنگ، ازو تا شهر اصفهان چهار فرسنگ. (نزهه القلوب ص 72). بنابراین محل مزبور در 20فرسنگی اصفهان واقع است