- ابل
- اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
معنی ابل - جستجوی لغت در جدول جو
- ابل
- شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، هیون، جمل، بعیر، ناقه، اشتر، خالۀ گردن دراز
![تصویری از ابل](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/8/2/amd-0038225.jpg)
- ابل ((اِ بِ))
- شتر
![تصویری از ابل](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/0/1/mon-0000126.jpg)
- ابل ((اَ بُ))
- مخفف ابوالفتح، ابوالقاسم و مانند آن ها، نره، احلیل (در تداول لات ها)
![تصویری از ابل](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/0/1/mon-0000125.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)
گیاهی از تیره اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آنرا باسانی از جا میکند
پارسی تازی شده ابلک خلنگ نرپیسه خلنج فرهنگ معین ابلک را گیاهی از تیره ای اسپناج دانسته، چکچکی از پرندگان دو رنگ، رنگی سصفید که با آن رنگ دیگر باشد، چپار خلنگ خلنج پیس پیسه نرپیسه سیاه و سفید، روز گار زمانه تصاریف دهر صروف لیل و نهار. و گاه از آن به ابلق ایام و ابلق چرخ و ابلق فلک تعبیر کنند بمناسبت سفید روز و سیاهی شب، پر دو رنگی که سرهنگان و سران غوغا و جوانان شنگ برای زینت بر طرف کلاه میزدند. یا ابلق ایام. دنیا و روزگار به اعتبار شب و روز. یا ابلق توسن. از شب و روز دو رنگ و سر کش. یا ابلق جهان تاز. شب و روز یا ابلق چرخ. شب و روز، روزگار. یا ابلق عمر. شب و روز یا ابلق فلک. شب و روز، روزگار
![تصویری از ابلق](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/1/3/amd-0021395.jpg)
ویژگی هر چیز دورنگ، به ویژه سیاه و سفید، پرهای سیاه و سفیدی که سپاهیان و رزم جویان به کلاه خود می زدند، مطلق اسب
ابلق ایام: کنایه از دنیا و روزگار و زمانه به اعتبار روز و شب، ابلق چرخ، ابلق فلک
ابلق ایام: کنایه از دنیا و روزگار و زمانه به اعتبار روز و شب، ابلق چرخ، ابلق فلک
![تصویری از ابله](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/0/amd-0029035.jpg)
ساده لوح، نادان، کودن، کم خرد، ابله، لاده، شیشه گردن، انوک، خرطبع، کردنگ، غتفره، کاغه، ریش کاو، دنگل، خام ریش، بدخرد، کم عقل، سبک رای، دبنگ، غمر، فغاک، کانا، کهسله، تاریک مغز، گول، گردنگل، خل، تپنکوز، دنگ، چل، نابخرد، بی عقل
((اَ بُ))
فرهنگ فارسی معین
مخفف «ابوالقاسم» است و بیشتر آن را در مقام کوچک شمردن و خطاب به آشنا و خویشاوند که با او رو دربایستی نداشته باشند به کار می برند
((اَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آن را به آسانی از جا می کند
![تصویری از ابلق](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/0/1/mon-0000131.jpg)
![تصویری از ابلک](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/1/8/amd-0001817.jpg)
ابلوک، ابلق، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های باریک و برگ ها و دانه های ریز سه پهلو که در بیابان های خشک می روید و با وزش باد از جا کنده می شود
![تصویری از بابل](https://jadvaljoo.ir/WordCard/hsh/0/0/1/2/6/hsh-0012690.jpg)
مغرب مقابل خراسان بمعنی مشرق: (مهر و مه او را دو طفلانند اینک هردورا گاهواره بابل و مولد خراسان آمده) (خاقانی) درختی از تیره پروانه واران که دارای برگهای دو ردیفی میباشد (نظیر برگ اقاقیا)، یک گونه از این گیاه در مکزیک و یک گونه در افریقا و یک گونه هم در دیگر نواحی گرم دنیا شناخته شده از جمله در جنوب ایران این درخت جز درختان زمینی کاشته میشود. الیاف این گیاه را برای کاغذ سازی مصرف میکنند ببل درمان عقرب
درختچه ای با برگ های دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گل های زرد که مصرف دارویی دارد
اهریمنی منسوب به ابلیس دارای شیوه و صفت ابلیس بد کارانه و گمراه کننده