جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ابل

ابل

ابل
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
فرهنگ لغت هوشیار

ابل

ابل
شُتُر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، هَیون، جَمَل، بَعیر، ناقِه، اُشتُر، خالِۀ گَردَن دِراز
ابل
فرهنگ فارسی عمید

ابل

ابل
مخفف ابوالفتح، ابوالقاسم و مانند آن ها، نره، احلیل (در تداول لات ها)
ابل
فرهنگ فارسی معین

ابل

ابل
اسمی است به معنی چمن که در تورات بر نام قریه ای چند درآمده، چون ابل بیت معکه، ابل شظیم، ابل محوله، ابل مصرایم
لغت نامه دهخدا

ابل

ابل
شهریست به سند از ناحیت بدهه، آبادان و با نعمت سخت بسیار و اندر وی مسلمانانند. (حدودالعالم) ، ابر حامل باران
لغت نامه دهخدا

ابل

ابل
نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال). ج، آبال:
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل.
سعدی.
گفتم بگریم تا ابل، چون خر فرومانَد بگل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود.
سعدی.
، بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن، اباله، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه، غالب و قوی گردیدن، شتران چرنده برای کسی بادید کردن، دانا و ماهر شدن بکار شتر و گوسپند. استاد شدن در چرانیدن شتر. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

ابل

ابل
ابل ابل، شتران رهاشده که کسی به آنها دست نرساند و متعرض احوال آنها نبود
لغت نامه دهخدا