نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال). ج، آبال: محقق همان بیند اندر ابل که در خوبرویان چین و چگل. سعدی. گفتم بگریم تا ابل، چون خر فروماند بگل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود. سعدی. ، بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن، اباله، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه، غالب و قوی گردیدن، شتران چرنده برای کسی بادید کردن، دانا و ماهر شدن بکار شتر و گوسپند. استاد شدن در چرانیدن شتر. (زوزنی)