- ابسط
- گشاده تر گسترده تر، ساده تر بی آمیغ تر
معنی ابسط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه زیر بغل گیرند
فراخ کننده، گسترنده
دادگر تر خشک اندام دادگرتر داد فرماتر
میانه، میانگی، معتدل
گردش و تفریح، گستردگی
میانه، میانین، متوسط، معتدل
هر جایی که در آن بساط و فرش گسترده باشند
پسندیده تر، برگزیده، میانه، میانین
گستاخی، بی پروایی
گستراننده، گشاینده، فراخ کننده، فراخی دهنده، از نام های خداوند
زیر بغل خش شکوفه
فراخی، گشادگی، پهن
گسترش
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
گستردن، پهن کردن، باز کردن، شرح دادن، انتشار، فراخی، وسعت، آسوده شدن، آرامش خاطر، آرامش خاطری که سالک و عارف را دست دهد، مقابل قبض
گستردن، گسترانیدن، فراخ کردن، وسعت دادن، فراخی، وسعت، شرح، تفضیل