جدول جو
جدول جو

معنی ابسط - جستجوی لغت در جدول جو

ابسط
گشاده تر گسترده تر، ساده تر بی آمیغ تر
تصویری از ابسط
تصویر ابسط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اباط
تصویر اباط
آنچه زیر بغل گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسط
تصویر باسط
فراخ کننده، گسترنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسط
تصویر اقسط
دادگر تر خشک اندام دادگرتر داد فرماتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
میانه، میانگی، معتدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسط
تصویر تبسط
گردش و تفریح، گستردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
میانه، میانین، متوسط، معتدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبسط
تصویر مبسط
هر جایی که در آن بساط و فرش گسترده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
پسندیده تر، برگزیده، میانه، میانین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسط
تصویر باسط
((س ِ))
گستراننده، فراخی دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسط
تصویر تبسط
((تَ بَ سُّ))
پهناور شدن، گستردگی، گردش، تفرج، گستاخی، بی پروایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسط
تصویر تبسط
گستاخی، بی پروایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسط
تصویر باسط
گستراننده، گشاینده، فراخ کننده، فراخی دهنده، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابط
تصویر ابط
زیر بغل خش شکوفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسط
تصویر بسط
فراخی، گشادگی، پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسط
تصویر بسط
گسترش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسط
تصویر بسط
((بُ سُ))
جمع بساط، گستردنی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
((بَ))
گستردن، پهن کردن، باز کردن، شرح دادن، انتشار، فراخی، وسعت، آسوده شدن، آرامش خاطر، آرامش خاطری که سالک و عارف را دست دهد، مقابل قبض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
گستردن، گسترانیدن، فراخ کردن، وسعت دادن، فراخی، وسعت، شرح، تفضیل
فرهنگ فارسی عمید