پدر، بر سر کنیه های مردان در می آید و به معنی پدر است مثلاً ابوالحسن، ابوالقاسم، بر سر صفت درمی آید مثلاً ابوالفضائل، ابوالمفاخر. گاهی مخفف و بدون همزه استعمال می شود مثلاً بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز می گویند مثلاً بایزید، در دستور زبان عربی لفظ اب در حالت رفع به صورت «ابو» و در حالت نصب به صورت «ابا» و در حالت جر به صورت «ابی» درمی آید مثلاً ابوبکربن ابی قحافه، اباعبداللّه
پدر، بر سر کنیه های مردان در می آید و به معنی پدر است مثلاً ابوالحسن، ابوالقاسم، بر سر صفت درمی آید مثلاً ابوالفضائل، ابوالمفاخر. گاهی مخفف و بدون همزه استعمال می شود مثلاً بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز می گویند مثلاً بایزید، در دستور زبان عربی لفظ اب در حالت رفع به صورت «ابو» و در حالت نصب به صورت «ابا» و در حالت جر به صورت «ابی» درمی آید مثلاً ابوبکربن ابی قحافه، اباعبداللّه
خودداری کردن از انجام کاری، سر باز زدن، سرپیچی، امتناع آش،برای مثال هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط نظامی۴ - ۶۳۰، زآن طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد / خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم خاقانی - ۷۸۴
خودداری کردن از انجام کاری، سر باز زدن، سرپیچی، امتناع آش،برای مِثال هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط نظامی۴ - ۶۳۰، زآن طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد / خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم خاقانی - ۷۸۴
پدری پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اب، آتا، ابا، والد، بابا، بابو، اتا بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مثال جوان گرچه دانا بود با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
پدری پِدَر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اَب، آتا، اَبا، والِد، بابا، بابو، اَتا بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مِثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مِثال جوان گرچه دانا بُوَد با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
توده و اجتماع ذرات بخار آب مخلوط با ذرات و قطرات بسیار ریز آب معلق در جو که بیشتر بباران مبدل گردد سحاب میغ غیم غمام. یا ابر آذر ابر آذرماه ابری که در ماه آذر بر آید. یا ابر بهار ابر بهاری. ابری که در فصل بهار پدید آید. یا ابر آزاری. ابر بهار
توده و اجتماع ذرات بخار آب مخلوط با ذرات و قطرات بسیار ریز آب معلق در جو که بیشتر بباران مبدل گردد سحاب میغ غیم غمام. یا ابر آذر ابر آذرماه ابری که در ماه آذر بر آید. یا ابر بهار ابر بهاری. ابری که در فصل بهار پدید آید. یا ابر آزاری. ابر بهار