پدری پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اب، آتا، ابا، والد، بابا، بابو، اتا بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مثال جوان گرچه دانا بود با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
پدری پِدَر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اَب، آتا، اَبا، والِد، بابا، بابو، اَتا بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مِثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مِثال جوان گرچه دانا بُوَد با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
شهرکی است در نزدیکی شهرابان از اعمال خالص از نواحی بغداد. و صاحب مراصد گوید: و ظاهراً نهری است که از تامرا آغاز شود و در مسیر آن قریه هاست. و یکی از اعمال طریق خراسان است
شهرکی است در نزدیکی شهرابان از اعمال خالص از نواحی بغداد. و صاحب مراصد گوید: و ظاهراً نهری است که از تامرا آغاز شود و در مسیر آن قریه هاست. و یکی از اعمال طریق خراسان است
بازی کننده. (آنندراج) (غیاث اللغات) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است. مولوی. روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی)
بازی کننده. (آنندراج) (غیاث اللغات) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است. مولوی. روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی)
سامان وات های (حروف) تازی اصطلاحا حروف هجای عربی را که بترتیب (الف) (ب) (ت) (ث) مرتب شده و به (ی) ختم میشود (ابتث) نامند مقابل (ابجد) و ترتیب آنها از این قرار است: ا ب ت ث ج ح، د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی. ایرانیان درین میان حروف ذیل را افزوده اند: (پ) بین (ب) و (ت) (چ) بین (ج) و (ح) (ژ) بین (ز) و (س) (گ) بین (ک) و (ل)
سامان وات های (حروف) تازی اصطلاحا حروف هجای عربی را که بترتیب (الف) (ب) (ت) (ث) مرتب شده و به (ی) ختم میشود (ابتث) نامند مقابل (ابجد) و ترتیب آنها از این قرار است: ا ب ت ث ج ح، د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی. ایرانیان درین میان حروف ذیل را افزوده اند: (پ) بین (ب) و (ت) (چ) بین (ج) و (ح) (ژ) بین (ز) و (س) (گ) بین (ک) و (ل)
توده و اجتماع ذرات بخار آب مخلوط با ذرات و قطرات بسیار ریز آب معلق در جو که بیشتر بباران مبدل گردد سحاب میغ غیم غمام. یا ابر آذر ابر آذرماه ابری که در ماه آذر بر آید. یا ابر بهار ابر بهاری. ابری که در فصل بهار پدید آید. یا ابر آزاری. ابر بهار
توده و اجتماع ذرات بخار آب مخلوط با ذرات و قطرات بسیار ریز آب معلق در جو که بیشتر بباران مبدل گردد سحاب میغ غیم غمام. یا ابر آذر ابر آذرماه ابری که در ماه آذر بر آید. یا ابر بهار ابر بهاری. ابری که در فصل بهار پدید آید. یا ابر آزاری. ابر بهار
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران