جدول جو
جدول جو

معنی اباله - جستجوی لغت در جدول جو

اباله(ژَ اَ)
بر بول کردن داشتن. کمیزانیدن. سرپا گرفتن
لغت نامه دهخدا
اباله(اِبْ با لَ / اِ لَ)
گروه و گله، از پرندگان و اسبان و شتران، پی درپی آینده از آنان، پشتۀ هیمه. پشتوارۀ کاه. دسته و بافۀ گیاه. بند کلان. پشتارۀ کلان: ضغث علی اباله، سختی بر سختی. بلیتی بر بلیتی. قوز بالا قوز. خصبی بر خصبی. فراخی و ارزانی بر فراخی و ارزانی دیگر. نور علی نور. ج، ابابیل، سیاست، زه چاه، یاران و قبیلۀ کسی
لغت نامه دهخدا
اباله
سرپاگرفتن
تصویری از اباله
تصویر اباله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاک روبه، چیزهای دورریختنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احاله
تصویر احاله
امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن، در علم حقوق خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطاله
تصویر اطاله
طول دادن، دراز کردن، به درازا کشاندن
اطالۀ کلام: طول دادن کلام، به درازا کشاندن سخن
اطالۀ لسان: کنایه از زبان درازی کردن، زبان درازی، پرگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دباله
تصویر دباله
ترنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهاله
تصویر اهاله
ریختن خاک بر مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاله
تصویر ایاله
استان کوست کشور مداری فرمانروایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاکروبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماله
تصویر اماله
میل دادن، مایل گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاله
تصویر افاله
عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاله
تصویر اقاله
بیع را فسخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطاله
تصویر اطاله
طول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاله
تصویر اعاله
زن و بچه داشتن، درویشی بی برگی، آزمندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباله
تصویر حباله
دام، جتک مرگ قید بند. یا حباله نکاح. قید ازدواج، دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناله
تصویر اناله
دادن بخشیدن، درمان کردن توانمند کردن، یافتن از کان
فرهنگ لغت هوشیار
نژادگی گهرداشت بنوندی اری بنداشتی، پایداری، نوآوری از طرف خود از جانب خود مقابل وکاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
از بین بردن، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذاله
تصویر اذاله
دامن دار کردن، فروهشتن دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اداله
تصویر اداله
فرمداری (دولت)، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احاله
تصویر احاله
امری را بعهده کسی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثاله
تصویر اثاله
در شرف با اصل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباته
تصویر اباته
شب گذراندن شب ماند گاری به زور شب گذرانیدن بیتوته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
روا دانستن روایی، آشکار کردن مباح کردن حلال کردن جایز دانستن مقابل تحریم حرام کردن، جواز روایی، عبارتست از نداشتن اعتقاد بوجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباده
تصویر اباده
کشتن تبه کردن هلاک کردن کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباره
تصویر اباره
آواران، مردم آوار
فرهنگ لغت هوشیار
گروه ناجور جماعتی آمیخته از هر جنس مرد، مجمعی را گویند که از هر جنس مردم در آنجا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آشکار کردن، جدا کردن، پیدا کردن، سو دادن یاران پیدا کردن روشن کردن هویدا کردن روشن کردن هویدا کردن، پیدا شدن آشکار شدن هویدا شدن، پیدایی ظهور روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذباله
تصویر ذباله
پوده کنه (فتیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباله
تصویر زباله
آشغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قباله
تصویر قباله
پیوند نامه
فرهنگ واژه فارسی سره