ائجاد، (از ’وج د’) آفریدن و هست نمودن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، در وجود آوردن و پیدا کردن، (آنندراج) (غیاث)، هست کردن، (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) : این طلب در ما هم از ایجاد تست رستن از بیداد یارب داد تست، مولوی، - ایجاد کردن، آفریدن، از عدم بوجود آوردن، (ناظم الاطباء)
ائجاد، (از ’وج د’) آفریدن و هست نمودن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، در وجود آوردن و پیدا کردن، (آنندراج) (غیاث)، هست کردن، (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) : این طلب در ما هم از ایجاد تست رستن از بیداد یارب داد تست، مولوی، - ایجاد کردن، آفریدن، از عدم بوجود آوردن، (ناظم الاطباء)
به نجد برآمدن یا بسوی نجد برآمدن. (منتهی الارب). بنجد درآمدن یا بسوی نجد درآمدن. (آنندراج). بنجد شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). از نجدبرآمدن و بسوی نجد رفتن. (ناظم الاطباء). و منه المثل: انجد من رای حضناً، و حضن اسم جبلی است.
به نجد برآمدن یا بسوی نجد برآمدن. (منتهی الارب). بنجد درآمدن یا بسوی نجد درآمدن. (آنندراج). بنجد شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). از نجدبرآمدن و بسوی نجد رفتن. (ناظم الاطباء). و منه المثل: انجد من رای حضناً، و حضن اسم جبلی است.