جدول جو
جدول جو

معنی آیای - جستجوی لغت در جدول جو

آیای
جمع واژۀ آیه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیلی
تصویر آیلی
(دخترانه)
ماه وش، ماه صفت، ماهرخ، مهتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیتای
تصویر آیتای
(دخترانه)
مثل ماه، ماه وش، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیات
تصویر آیات
آیت ها، نشانه ها، جمع واژۀ آیت
فرهنگ فارسی عمید
شب دراز، (سروری از تحفهالسعاده)
لغت نامه دهخدا
آواه
لغت نامه دهخدا
امر) امر از آمودن به معنی آراستن و درنشاندن گوهر در چیزی و بسلک و رشته کشیدن لؤلؤ و جز آن و پر کردن و انباشتن:
گفت مشّاطه را که صنعخدای
یعنی آن لعبت چگل، آمای،
عمعق،
،
مهیّاکننده، مستعدکننده، (برهان)، و در کلمات مرکّبه مانند گوهرآمای، لؤلؤآمای، مخفف آماینده است:
توئی گوهرآمای چارآخشیج
مسلسل کن گوهران در مزیج،
نظامی،
کواکب را بقدرت کارفرمای
طبایع را بصنعت گوهرآمای،
نظامی،
و رجوع به آمودن و آمود و آموده شود
لغت نامه دهخدا
اینی، برادر کوچک
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تخلص دو شاعر، یکی از اهل یزد و دیگری از مردم اصفهان. و آیتی اصفهانی معلم کتّاب بوده و خط نستعلیق نیکو می نوشته
لغت نامه دهخدا
در حال آمدن، بدیهه، آمده
لغت نامه دهخدا
ایاز، آیازاویماق، نام غلام محمود بن سبکتکین، این غلام برای کثرت فراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود:
نکند کار تیر آیازی
شل هندی ّ و نیزۀ تازی،
ابوالفرج رونی،
کاندر این راه جمله را شرط است
عشق محمود و خدمت آیاز،
سنائی،
در دورۀ مسعود امارت قصدار و مکران داشته و در 449 ه، ق، وفات کرده است
لغت نامه دهخدا
یاس ؟:
به آیاس و خلخ همی برگذر
بکش هرکه یابی بخون پدر،
فردوسی،
نه ارجاسب مانم نه آیاس و چین
نه کهرم نه خلخ نه توران زمین،
فردوسی،
که این گر بدارد زمانی چنین
نه آیاس ماند نه خلخ نه چین،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
در کلمات مرکبه مخفف آلاینده:
نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مرا
روزه باطل میکند اشک دهان آلای من،
خاقانی،
لبش گاهی بخواهش لقمه آلای
ولی در زیر لب لخت جگرخای،
طالب آملی
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ ایر
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ آیه، نشانها، علامتها، هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است، معجزات: و باظهار آیات مثال داد، (کلیله و دمنه)، و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود، (کلیله و دمنه)، و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات ... تقدیم نموده آید، (کلیله و دمنه)، و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد، (کلیله و دمنه)،
این طبیبان نوآموزند خود
که بدین آیاتشان حاجت بود
کاملان از دور نامت بشنوند
تا بقعر تار و پودت درروند،
مولوی،
محکوم باد ملک ترا تا اساس دین
زآیات محکمات و احادیث محکم است،
سلمان ساوجی،
- نماز آیات، نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد، و رجوع به آیت شود
لغت نامه دهخدا
(ای یا یَ)
متکلم وحده بمعنی من. (ناظم الاطباء) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، در فتنه و بدی افکندن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دردناک ساختن، به زبان آوردن دین خود را از بزه و گناه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رجوع به آسا شود
لغت نامه دهخدا
مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه مرکّبه معنی وصفی دهد، چون:انجمن آرای، بت آرای، بزم آرای، پیکرآرای، جهان آرای، چمن آرای، خاطرآرای، خودآرای، دست آرای، دل آرای، رزم آرای، سخن آرای، شهرآرای، صدرآرای، صف آرای، عالم آرای، عروس آرای، کشورآرای، گیتی آرای، لشکرآرای، مجلس آرای، معرکه آرای، ملک آرای، ملکت آرای، نخل آرای (نخلبند)، هنگامه آرای،
در شهرآرای گاهی معنی اسمی دارد یعنی آذین بندی شهر، رجوع به شهرآرای شود
لغت نامه دهخدا
به معنی گیاه و گیا:
گیایش همه بود تریاک زهر
به که سنگش از کهربا داشت بهر،
اسدی،
رجوع به گیا و گیاه شود
لغت نامه دهخدا
در تداول عامّه، حرف ندا و گاه علامت تحذیر است
لغت نامه دهخدا
کلمه ایست که بدان طلب دانستن و استفهام کنند. یا آیا بود ترجی و تمنی را رساند بود آیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوای
تصویر آوای
آواه، آوه، آوخ خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیای
تصویر گیای
گیاه: گیایش همه بود تریاک زهر بکه سنگش ار کهربا داشت بهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهای
تصویر آهای
حرف ندا آی: آهای حسن، علامت تحذیر است مراقب باش، بر حذر باش خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانها، علامتها، جمع آیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیان
تصویر آیان
در حال آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسای
تصویر آسای
در ترکیبات بمعنی آساینده آید: تن آسای جان آسای روان آسای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرای
تصویر آرای
در ترکیبات بجای (آراینده) آید: انجمنظرای بت آرای چمن آرای
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلای
تصویر آلای
در کلمات مرکب بمعنی آلاینده آید: دهان آلای لقمه آلای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیات
تصویر آیات
جمع آیه، نشانه ها، علامت ها، آیه های قرآن، متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است، محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست
نماز آیات: نمازی که هنگام خسوف و کسوف و حوادث خاصی خوانده میشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیان
تصویر آیان
جمع آیه، در حال آمدن، بدیهه، آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهای
تصویر آهای
حرف ندا، آی، علامت تحذیراست، مراقب باش، برحذر باش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیدی
تصویر آیدی
شناسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها
فرهنگ واژه فارسی سره