امر) امر از آمودن به معنی آراستن و درنشاندن گوهر در چیزی و بسلک و رشته کشیدن لؤلؤ و جز آن و پر کردن و انباشتن: گفت مشّاطه را که صنعخدای یعنی آن لعبت چگل، آمای، عمعق، ، مهیّاکننده، مستعدکننده، (برهان)، و در کلمات مرکّبه مانند گوهرآمای، لؤلؤآمای، مخفف آماینده است: توئی گوهرآمای چارآخشیج مسلسل کن گوهران در مزیج، نظامی، کواکب را بقدرت کارفرمای طبایع را بصنعت گوهرآمای، نظامی، و رجوع به آمودن و آمود و آموده شود
امر) امر از آمودن به معنی آراستن و درنشاندن گوهر در چیزی و بسلک و رشته کشیدن لؤلؤ و جز آن و پر کردن و انباشتن: گفت مشّاطه را که صنعخدای یعنی آن لعبت چگل، آمای، عمعق، ، مهیّاکننده، مستعدکننده، (برهان)، و در کلمات مرکّبه مانند گوهرآمای، لؤلؤآمای، مخفف آماینده است: توئی گوهرآمای چارآخشیج مسلسل کن ِ گوهران در مزیج، نظامی، کواکب را بقدرت کارفرمای طبایع را بصنعت گوهرآمای، نظامی، و رجوع به آمودن و آمود و آموده شود
ایاز، آیازاویماق، نام غلام محمود بن سبکتکین، این غلام برای کثرت فراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود: نکند کار تیر آیازی شل هندی ّ و نیزۀ تازی، ابوالفرج رونی، کاندر این راه جمله را شرط است عشق محمود و خدمت آیاز، سنائی، در دورۀ مسعود امارت قصدار و مکران داشته و در 449 ه، ق، وفات کرده است
ایاز، آیازاویماق، نام غلام محمود بن سبکتکین، این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود: نکند کار تیر آیازی شل هندی ّ و نیزۀ تازی، ابوالفرج رونی، کاندر این راه جمله را شرط است عشق محمود و خدمت آیاز، سنائی، در دورۀ مسعود امارت قصدار و مکران داشته و در 449 هَ، ق، وفات کرده است
یاس ؟: به آیاس و خلخ همی برگذر بکش هرکه یابی بخون پدر، فردوسی، نه ارجاسب مانم نه آیاس و چین نه کهرم نه خلخ نه توران زمین، فردوسی، که این گر بدارد زمانی چنین نه آیاس ماند نه خلخ نه چین، فردوسی
یاس ؟: به آیاس و خلخ همی برگذر بکش هرکه یابی بخون پدر، فردوسی، نه ارجاسب مانم نه آیاس و چین نه کهرم نه خلخ نه توران زمین، فردوسی، که این گر بدارد زمانی چنین نه آیاس ماند نه خلخ نه چین، فردوسی
در کلمات مرکبه مخفف آلاینده: نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مرا روزه باطل میکند اشک دهان آلای من، خاقانی، لبش گاهی بخواهش لقمه آلای ولی در زیر لب لخت جگرخای، طالب آملی
در کلمات مرکبه مخفف آلاینده: نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مرا روزه باطل میکند اشک دهان آلای من، خاقانی، لبش گاهی بخواهش لقمه آلای ولی در زیر لب لخت جگرخای، طالب آملی
جمع واژۀ آیه، نشانها، علامتها، هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است، معجزات: و باظهار آیات مثال داد، (کلیله و دمنه)، و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود، (کلیله و دمنه)، و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات ... تقدیم نموده آید، (کلیله و دمنه)، و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد، (کلیله و دمنه)، این طبیبان نوآموزند خود که بدین آیاتشان حاجت بود کاملان از دور نامت بشنوند تا بقعر تار و پودت درروند، مولوی، محکوم باد ملک ترا تا اساس دین زآیات محکمات و احادیث محکم است، سلمان ساوجی، - نماز آیات، نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد، و رجوع به آیت شود
جَمعِ واژۀ آیه، نشانها، علامتها، هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است، معجزات: و باظهار آیات مثال داد، (کلیله و دمنه)، و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود، (کلیله و دمنه)، و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات ... تقدیم نموده آید، (کلیله و دمنه)، و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد، (کلیله و دمنه)، این طبیبان نوآموزند خود که بدین آیاتشان حاجت بود کاملان از دور نامت بشنوند تا بقعر تار و پودت درروند، مولوی، محکوم باد ملک ترا تا اساس دین زآیات محکمات و احادیث محکم است، سلمان ساوجی، - نماز آیات، نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد، و رجوع به آیت شود
مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه مرکّبه معنی وصفی دهد، چون:انجمن آرای، بت آرای، بزم آرای، پیکرآرای، جهان آرای، چمن آرای، خاطرآرای، خودآرای، دست آرای، دل آرای، رزم آرای، سخن آرای، شهرآرای، صدرآرای، صف آرای، عالم آرای، عروس آرای، کشورآرای، گیتی آرای، لشکرآرای، مجلس آرای، معرکه آرای، ملک آرای، ملکت آرای، نخل آرای (نخلبند)، هنگامه آرای، در شهرآرای گاهی معنی اسمی دارد یعنی آذین بندی شهر، رجوع به شهرآرای شود
مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه مرکّبه معنی وصفی دهد، چون:انجمن آرای، بت آرای، بزم آرای، پیکرآرای، جهان آرای، چمن آرای، خاطرآرای، خودآرای، دست آرای، دل آرای، رزم آرای، سخن آرای، شهرآرای، صدرآرای، صف آرای، عالم آرای، عروس آرای، کشورآرای، گیتی آرای، لشکرآرای، مجلس آرای، معرکه آرای، ملک آرای، ملکت آرای، نخل آرای (نخلبند)، هنگامه آرای، در شهرآرای گاهی معنی اسمی دارد یعنی آذین بندی شهر، رجوع به شهرآرای شود
جمع آیه، نشانه ها، علامت ها، آیه های قرآن، متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است، محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست نماز آیات: نمازی که هنگام خسوف و کسوف و حوادث خاصی خوانده میشود
جمع آیه، نشانه ها، علامت ها، آیه های قرآن، متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است، محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست نمازِ آیات: نمازی که هنگام خسوف و کسوف و حوادث خاصی خوانده میشود