جدول جو
جدول جو

معنی آچوق - جستجوی لغت در جدول جو

آچوق
ترکی زابگر دهان پر باد کنند و کودکی بر لپ زند و آن باد با آوا بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
آچوق
زابگر
تصویری از آچوق
تصویر آچوق
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزوق
تصویر آزوق
آذوقه، غذایی که در سفر با خود بردارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند
فرهنگ فارسی عمید
نام محلی در 2700گزی دوراهۀ بناب، میان قلعه جق و حسین آباد
لغت نامه دهخدا
این کلمه را اوحدی به معنی آروغ آورده و با عیّوق قافیه کرده است و این تسامحی است شایستۀ بی قیدی و وارستگی این مرد:
با چنین خوردن و چنین آروق
کی بری رخت خویش بر عیّوق ؟
اوحدی
لغت نامه دهخدا
پرباد کردن دهان و زدن دست در آن حال از بیرون سوی بر گونه، تا آوازی از میان دو لب برهم آورده برآید، لپق
لغت نامه دهخدا
ترکی کمباد آروغ در بیت ذیل از اوحدی با عیوق قافیه ظمده و شاید تسامح شاعراست: با چنین خوردن و چنین آروق که بری رخت خویش بر عیوق
فرهنگ لغت هوشیار
غذایی که در سفر با خود دارند توشه، آنچه در خانه از غله و حبوب و مانند آن جمع کنند برای مصرف چند ماه یا یک سال. معمولا این کلمه را بصورت (آذوقه) نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آموق
تصویر آموق
گوشه چشم، آماق
فرهنگ فارسی معین