جدول جو
جدول جو

معنی آزوق

آزوق
آذوقه، غذایی که در سفر با خود بردارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند
تصویری از آزوق
تصویر آزوق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آزوق

آزوق

آزوق
غذایی که در سفر با خود دارند توشه، آنچه در خانه از غله و حبوب و مانند آن جمع کنند برای مصرف چند ماه یا یک سال. معمولا این کلمه را بصورت (آذوقه) نویسند
فرهنگ لغت هوشیار

آچوق

آچوق
ترکی زابگر دهان پر باد کنند و کودکی بر لپ زند و آن باد با آوا بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار

آروق

آروق
ترکی کمباد آروغ در بیت ذیل از اوحدی با عیوق قافیه ظمده و شاید تسامح شاعراست: با چنین خوردن و چنین آروق که بری رخت خویش بر عیوق
فرهنگ لغت هوشیار

آزوقه

آزوقه
غذایی که در سفر با خود دارند توشه، آنچه در خانه از غله و حبوب و مانند آن جمع کنند برای مصرف چند ماه یا یک سال. معمولا این کلمه را بصورت (آذوقه) نویسند
فرهنگ لغت هوشیار

آزوغ

آزوغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
آزوغ
فرهنگ لغت هوشیار

آزور

آزور
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مِثال چو داننده مردم بُوَد آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲)برای مِثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند دُرد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
آزور
فرهنگ فارسی عمید