جدول جو
جدول جو

معنی آویژه - جستجوی لغت در جدول جو

آویژه(دخترانه)
خاص و خالص، پاک و پاکیزه، معشوق، دلبر، خاص، خالص
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
فرهنگ نامهای ایرانی
آویژه
ویژه، خاص، خالص، یار و دوست نزدیک
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
فرهنگ فارسی عمید
آویژه(ژَ / ژِ)
ویژه. خاص. خالص. بحت، مجازاً، دلبر. معشوق، آویزه. پاکیزه، شراب انگوری
لغت نامه دهخدا
آویژه
خاص خالص، جمع آویژگان، معشوق دلبر، جمع آویژگان
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
فرهنگ لغت هوشیار
آویژه((ژِ))
ویژه، خالص، معشوق، یار یا دوست نزدیک
تصویری از آویژه
تصویر آویژه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویشه
تصویر آویشه
(دخترانه)
آویشن،گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریژه
تصویر آریژه
(دخترانه)
نام شهری در زمان اسکندر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آویده
تصویر آویده
(دخترانه)
مشتاق، خواهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اویژه
تصویر اویژه
ویژه، خاص، خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خاص، خاصه، برگزیده، برای مثال بفرمود تا نوذرش رفت پیش / ابا ویژگان و بزرگان خویش (فردوسی - ۱/۲۲۲) خالص
به ویژه مثلاً به خصوص، خصوصاً، مخصوصاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
چیزی که به چیز دیگر آویخته شده، آویخته، گوشواره، گردن بند، گوشواره، در علم زیست شناسی آپاندیس
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شِ)
آویشن. سعتر:
آویشه خوری چو نیم مثقال
بیرون برد از تن تو بلغم
نیکو بود از برای معده
قوت یابد از او جگر هم
فارغ کندت ز درد سینه
تشویش سپرز را کند کم.
یوسفی طبیب
لغت نامه دهخدا
(اَ ژَ / ژِ)
خالص و خاصه و پاک و پاکیزه. (برهان). پاک و پاکیزه و خالص. (ناظم الاطباء) (آنندراج). ویژه. (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ)
آییژ
لغت نامه دهخدا
(بِ ژَ / ژِ)
خصوصاً. مخصوصاً. علی الخصوص. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
به هر کار مشتاب ای نیک بخت
بویژه بخون زآن که کاری است سخت.
فردوسی.
بترسم ز آشوب بدگوهران
بویژه ز دیوان مازندران.
فردوسی.
که چونین سخن نیست جز کار زن
بویژه زنی کوبود رای زن.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(دَبْ بَ / بِ)
گوشوار. گوشواره. قرطه:
ای از تو مرا گوش پر و دیده تهی
خوش آنکه ز گوش پای در دیده نهی
تو مردم دیده ای نه آویزۀ گوش
از گوش بدیده آ که در دیده بهی.
کمال اسماعیل.
نخشبیهای وی از گوهر پاک
کرد یاقوت تر آویزۀ تاک.
جامی.
در نظم من در سراسر جهان
شد آویزۀ گوش شاهنشهان.
هاتفی.
و بیشتر این کلمه به معنی الماس و دیگر گوهرهای ثمین است که بحلقۀ گوشواره آویزند یا در نگین دان آن نشانند.
- آویزۀ گوش کردن گفته ای را، آن را فراموش نکردن. از آن پند و عبرت گرفتن. هماره بدان کار کردن
آپاندیس. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خالص پاک بی آمیزشی: (ویژه می کهنه کش شگت چوگیتی جوان دل چو سبک شد زعشق درده رطل گران) (مسعود سعد رشیدی) (الامتحاض شیر ویژه خوردن)، خاص مخصوص: (صد و سی سپر ویژه شه زر غلافش ز دیبا نگارش گهر) (اسدی رشیدی)، از خواص ندیم مقرب جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آییژه
تصویر آییژه
شراره شرر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویژه
تصویر بویژه
مخصوصاً، خصوصاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیژه
تصویر آمیژه
آمیخته مخلوط ممزوج، آنکه ریش دو مویه دارد، اختلاط و امتزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
گوشواره، گوشوار
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گیاه از تیره نعناعیان با گلهای سفید یا گلی برگهای کوچک متقابل بیضوی و نوک تیز بدرازی یک سانتیمتر صعتر سعتر پودینه صحرایی یا آویشن شیرازی یا آویشن کوهی مزرنگوش وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
((زِ))
گوشواره، آپاندیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
((ژِ))
خاص، خالص، برگزیده، مخصوصاً، خصوصاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
آپاندیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خصوص، خاص، مخصوص
فرهنگ واژه فارسی سره
گوشوار، گوشواره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
Distinctive, Characteristically, Especially, Idiosyncratic, Special, Specially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
caracteristicamente, distintivo, especialmente, idiossincrático, especial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
característicamente, distintivo, especialmente, idiosincrático, especial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
charakterystycznie, charakterystyczny, szczególnie, idiosynkratyczny, specjalny, specjalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
характерно , отличительный , особенно , идиосинкразический , специальный , особенно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
характерно , виразний , особливо , ідіосинкразичний , спеціальний , спеціально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
karakteristiek, kenmerkend, bijzonder, idiosyncratisch, speciaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
charakteristisch, besonders, idiosynkratisch, speziell
دیکشنری فارسی به آلمانی