جدول جو
جدول جو

معنی آهردن - جستجوی لغت در جدول جو

آهردن
(کِ / کَ کَ دَ)
آهاردن
لغت نامه دهخدا
آهردن
آهاردن
تصویری از آهردن
تصویر آهردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهاردن
تصویر آهاردن
آهار مالیدن به جامه یا پارچه، آهار زدن، آهار دادن
آهازیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
آزار دادن، آزرده کردن، رنجاندن، رنجه ساختن، برای مثال مشو شادمان گر بدی کرده ای / که آزرده گردی گر «آزرده ای» (فردوسی - ۷/۴۴۶ حاشیه)، رنجه شدن، دلتنگ شدن، رنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهرمن
تصویر آهرمن
اهریمن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، اهرن، هرماس، اهریمه، اهرمن، اهرامن، آهرن، هریمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
چیزی یا کسی را با خود از جایی به جایی یا از نزد کسی به نزد کس دیگر رساندن، پدید کردن، تولید کردن، ظاهر کردن، در میان نهادن، زاییدن، مهیا کردن، آماده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشوریدن، فاشورانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
نم کردن، خیساندن، تر کردن، آشامیدن، نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهرده
تصویر آهرده
آهارده آهارکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهاردن
تصویر آهاردن
آهار زدن آهار کردن آهار مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهرمن
تصویر آهرمن
اهریمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
آشوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
رنج و اذیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
خیساندن نم کردن، خیسیدن نم کشیدن، نوشیدن آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر یا از نزد کسی بنزددیگری رسانیدن اتیان مقابل بردن، ظاهرکردن پدید کردن، روایت کردن حکایت گفتن قصه گفتن، زاییدن زادن تولید، سبب شدن، نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهاردن
تصویر آهاردن
((دَ))
آهار زدن. آهار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهرمن
تصویر آهرمن
((هَ مَ))
شیطان، هر یک از شیاطین، اهریمن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
((زُ دَ))
رنجیدن، رنجانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
((وَ یا وُ دَ))
چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن، کردن، روایت کردن، حکایت گفتن، زاییدن، به دنیا آوردن، ارزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
((غَ دَ))
خیساندن، نم دادن، آمیختن، سرشتن، نم کشیدن، خیسیدن، تراویدن، آغاریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
((شُ دَ))
آشوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
اذیت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
Bring, Fetch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
apporter, chercher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
portare, prendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
นำมา , เอามา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
brengen, halen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
traer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
przynosić, przynieść
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
trazer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
带来 , 拿取
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
приносити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
bringen, holen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
приносить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
membawa, mengambil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی