جدول جو
جدول جو

معنی آنچنان - جستجوی لغت در جدول جو

آنچنان
آن طور، به طوری، آن گونه
تصویری از آنچنان
تصویر آنچنان
فرهنگ فارسی عمید
آنچنان
(چُ)
مخفف آن چونان. بطوری. بقسمی. بدانگونه. آنطور. آنگونه
لغت نامه دهخدا
آنچنان
بطوری بقسمی بدانگونه
تصویری از آنچنان
تصویر آنچنان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همچنان
تصویر همچنان
همان گونه مانند آن، به آن روش، همان طور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنان
تصویر چنان
آن طور، آن سان، آن گونه مانند آن، چونان
چنان چون: مانند، مثل، همان گونه که، همان سان که، چنانچون، برای مثال به سان آتش تیز است عشقش / چنان چون دوزخش همرنگ آذر (دقیقی - ۱۰۰)
چنانچون: مانند، مثل، همان گونه که، همان سان که، چنان چون
چنانچه: آن طور، آن سان، به طوری که، بنابرآنچه، اگر، در صورتی که، چون آنچه
چون آنچه: آن طور، آن سان، به طوری که، بنابرآنچه، اگر، در صورتی که، چنانچه
چنان که: به طوری که، آن سان که، آن طورکه مانند آن که، چون آن که: ون آن که: به طوری که، آن سان که، آن طورکه مانند آن که، چنان که
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آناناس
تصویر آناناس
میوۀ مخروطی شکل درشت، آبدار و معطر دارای پوست چوبی سخت و خاردار که دارای، درخت این میوه با برگ های دراز و گل های خوشه ای ریز آبی
فرهنگ فارسی عمید
جمع نون به معنی ماهی است، رجوع به نون شود
لغت نامه دهخدا
از اعمال بوشکان است. ابن بلخی می نویسد: شنانان از آن اعمال است (بوشکانات) . (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
تثنیۀ عنان. دو رگ پشت. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به عنان شود
لغت نامه دهخدا
نام آلان است، چون خزران نام خزر: و هرگز هیچکس در آن زمین (روس نرسیده مگر گشتاسف بفرمان پدرش لهراسف در آن وقت که کیخسرو او را بخزران و آلانان فرستاد. (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
نام درختی با میوه ای بهمان نام
لغت نامه دهخدا
(کُ شُ دَ)
آکندن. پر ساختن. انباشتن
لغت نامه دهخدا
(کَ)
در حال آکندن
لغت نامه دهخدا
(نِ چِ)
دهی است از دهستان حومه بخش لشت نشاء. شهرستان رشت، 890تن سکنه دارد. از نورود و سفیدرود آبیاری میشود. محصولاتش برنج و کنف است. صیفی کاری دارد. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام یکی از دروازه های زرنگ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ)
دهی است جزء دهستان طارم بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 432 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ آن، آن کسان، ایشان، اوشان، آنها:
همه تفاخر آنان بجود و دانش بود
همه تفاخر اینان بغاشیه ست و جناغ،
منجیک،
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای ّ و درخواب شدند،
خیام،
نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند،
سعدی،
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین،
حافظ،
آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشۀ چشمی بما کنند؟
حافظ
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از بخش چوار شهرستان ایلام که در 15 هزارگزی شمال باختری چوار و 15 هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایعدستی قالیبافی و راهش مالرو است. اهالی این آبادی چادرنشین میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
بمعنی کوشیدن است. (از برهان) (از انجمن آرا). کوشش و جد و جهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نام موضعی نزدیک اصفهان که طوایف لر درمدت تابستان از آنجا عبور می کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع آن، ضمیر اشاره برای اشخاص دور، ایشان، مقابل اینان: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین، خلاف مذهب آنان جمال اینان بین، (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
مخفف چون آن، چونان و مانند آن، چونان، و چنانچون هم گفته شده کوشیدن، کوشش و جد و جهد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بر گرفته از عین الناس تازی کاجدیس گیاهی از دسته آناناسها نزدیک به تیره نرگسیها از راسته تک لپه ییها. اصل این گیاه از آمریکاست و برگهایش دراز و غالبا دور آنها خاردار است. گلهایش خوشه یی و بساقه چسبیده است، میوه گیاه مذکور که جزو مرکبات است یعنی چندین میوه گیاه مذکور که جزو مرکبات است یعنی چندین میوه در یک پوست جمع شوند و تشکیل یک میوه بزرگ دهد (مانند پرتقال نارنج و لیمو)، این میوه خوراکی است و از آن کمپوت مربا و ترشی سازند. یا آناناس وحشی. نوعی آناناس که خودروست و میوه اش از آناناس معمولی کوچکتر است آناناس بری یبانی آناناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همچنان
تصویر همچنان
همانطور، چنان که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنگندن
تصویر آنگندن
آکنده، پرساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آن چنانی
تصویر آن چنانی
دارای وضع ناشایست و نامطلوب، مجلل، گران قیمت
فرهنگ فارسی معین
درخت کوچکی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی می روید. برگ هایش دراز و گل هایش خوشه ای است، میوه اش درشت و لذیذ است. از آن کمپوت، مربا و ترشی هم درست می کنند، عین الناس، قشطه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چنان
تصویر چنان
((چُ یا چِ))
آن سان، آن گونه، مثل آن، مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آن چنان
تصویر آن چنان
((چُ))
به طور، بدان گونه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همچنان
تصویر همچنان
کماکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آناناس
تصویر آناناس
کاجدیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آن سان
تصویر آن سان
آنطور
فرهنگ واژه فارسی سره
مانند، مثل، شبیه، چون، مثل آن، مانند آن، شبیه آن
متضاد: چنین، آن چنان، آن گونه، آن طور، آن سان
متضاد: این سان، بدان سان، بدان گونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آناناس: دعوت شدن به یک ضیافت و یا یک سفره دیدن آناناس در خواب، علامت سعادتمند شدن است. 2ـ خوردن یا چیدن آناناس در خواب، نشانه رسیدن به پیروزی در آینده ای نزدیک است 3ـ اگر خواب ببینید در هنگام مهیا کردن آناناس برای میز غذا پوست زبر آن دستتان را می خراشد، علامت آن است که پیرامون موضوعی نگران و پریشان خواهید شد که سرانجام برایتان راحتی و موفقیت به ارمغان خواهد آورد - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب