جمع واژۀ آن، آن کسان، ایشان، اوشان، آنها: همه تفاخر آنان بجود و دانش بود همه تفاخر اینان بغاشیه ست و جناغ، منجیک، آنانکه محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای ّ و درخواب شدند، خیام، نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند، سعدی، شراب لعل کش و روی مه جبینان بین خلاف مذهب آنان جمال اینان بین، حافظ، آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند آیا بود که گوشۀ چشمی بما کنند؟ حافظ